پیامبر صلی الله علیه و اله این رؤیا را برای لشکر بازگفت و این کار، باعث بالا رفتن روحیه آنها شد؛ زیرا خود این ارائه و نقل آن، عاملی بود برای آمادگی و زمینهسازی هرچه بهتر لشکر اسلام. در واقع، در آن موقعیت، از تقویت «مشکل ـ انتظاری» استفاده شد. برخی مفسّران، از این جریان، جواز تبلیغ روانی، بزرگ و زیاد نشان دادن نیرویهای خودی و کوچک و کم نشان دادن نیروی دشمن را برداشت کردهاند.۱
پس از آن که دو گروه در مقابل یکدیگر قرار گرفتند، خدای متعال در بیداری نیز لشکر دشمن را کم جلوهگر ساخت. این مسئله، سبب تقویت روحیه مسلمانان و عزم آنان برای کارزار شد. بنا بر این، کم جلوهگر شدن لشکر دشمن ـ که از جانب خدا صورت گرفت ـ، هم از طریق خواب پیامبر صلی الله علیه و اله و هم با تصرّف در دیدگان لشکریان ارائه شد.
کمشماریِ نیروی طرف مقابل، در این مرحله (یعنی هنگامی که دو سپاه در مقابل هم قرار گرفتند)، برای لشکریان دشمن نیز صورت گرفت. آنان نیز تعداد مؤمنان را کم دیدند و همان اثری که برای مؤمنان ایجاد شد، برای کافران نیز اتّفاق افتاد، یعنی آنان نیز جرئتشان برای حمله به لشکر اسلام بیشتر شد و عزمشان را برای مبارزه جزم کردند. هر چند این تقویتی که از جانب خدای تعالی برای آنان اتفاق افتاد، در ظاهر، شبیه تقویت مؤمنان بود؛ امّا هدف و حکمتش متفاوت بود. حکمت تقویت مسلمانان این بود که از جنگ با لشکری که بر اساس عوامل ظاهری شکستناپذیر مینمود، نهراسند؛ امّا حکمت کم نشان دادن مؤمنان در دید کافران این بود که این جنگ، رقم بخورد و مسلمانان به پیروزی برسند و خود دلیل روشنی بر حقّانیت حق و بطلان باطل باشد:۲(لِيَقْضِیََ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا).
از این رو، در مرحله بعد یعنی هنگامی که جنگ آغاز شد، تقویت مؤمنان ادامه یافت؛ امّا تقویت کافران، به تضعیف، تبدیل شد به این صورت که جمعیت مسلمانان را زیاد دیدند. این مطلب در آیه سیزده سوره آل عمران بیان شده است: