بسنده بودن خدای تعالی در دو آیه بعد از آیه فوق، دوباره با همان تعبیر «حسبک الله» خطاب به پیامبر خدا صلی الله علیه و اله تکرار شده است:
(يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ.۱
ای پیامبر! خداوند و مؤمنانی که از تو پیروی میکنند، برای حمایت تو کافی است).
در آیه پیش، کفایت الهی در برابر نیرنگ دشمنان را به پیامبر صلی الله علیه و اله یادآوری مینمود، و به عبارتی، جهت کفایت پروردگار، مراقبت از شرّ خدعهگران بود؛۲ امّا در این آیه، بدون در نظر داشتن جنبهای خاص، بر کفایت همهجانبه و کافی بودن خدا در تمامی امور، تأکید شده است.۳ هر چند با توجّه به آنچه در آیه بعد، از تشویق مؤمنان برای شرکت در جهاد آمده است، ممکن است کفایت را مربوط به جنگ بدانیم. یعنی در صورتی که پیامبر خدا صلی الله علیه و اله تنها هم باشد و کسی در امر جنگ، او را یاری نکند، باز به دلیل کافی بودن خدا برای وی جای نگرانی نخواهد بود و او بی نیاز از کمک و یاری دیگران است. نقلی هم که در برخی تفاسیر در باره شأن نزول آیه وارد شده، میتواند مؤیّد این مطلب باشد؛ چه این که گفته شده آیه فوق هنگامی نازل شد که طائفه یهودِ «بنی قریظه» و «بنی نضیر» به پیامبر صلی الله علیه و اله گفتند: ما حاضریم تسلیم تو شویم و از تو پیروی کنیم و تو را یاری خواهیم کرد. لذا آیه بالا نازل شد و به پیامبر صلی الله علیه و اله هشدار داد که به آنها اعتماد و تکیه نکند؛ بلکه تکیهگاه خود را تنها خدا و مؤمنان قرار دهد.۴ امّا در عین حال، عمومیت لفظ آیه به قوّت خود باقی است و همین امر برای رسیدن به این نتیجه که توجّه به بسنده بودن خدا در افزایش توان انسان در تحمّل سختیها مؤثّر خواهد بود، کفایت میکند.
لازم به یادآوری است که برای به دست آمدن چنین نتیجهای یا باید عبارت «من اتبعک...» در آیه فوق را عطف بر «کاف» خطاب در «حسبک» بدانیم۵ تا آیه، این