طبیعی است که فرمان نبردن از آنها و همراه نشدن با آنان، بلکه مخالفت با خواستههایشان، اذیت و آزارهای آنها را به دنبال خواهد داشت؛ امّا پیامبر صلی الله علیه و اله مأمور میشود که آزارشان را واگذارد و خود مشغول به دفع آزار آنان نشود؛ بلکه خدا را وکیل خود در این دفع بداند،۱ و از آن جهت که تنها باید بر خدا توکّل نمود و نباید اعتماد بر او را با اتّکای به این و آن آمیخت، در فراخوان به توکّل، به عبارت «بر خدا توکّل کن» اکتفا نمیشود؛ بلکه جمله «خدا برای اعتماد کافی است» نیز اضافه میگردد تا از این خلط، جلوگیری شود.۲
شبیه به آیه پیش، آیه ۸۱ سوره نساء است که در آن پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله ابتدا به رویگردانی از منافقانی که در جلسات شبانه و پنهانی خود به چارهاندیشی برای مخالفت با او میپرداختند، امر شده و سپس برای دور ماندن از پیامدهای احتمالی این بیاعتنایی، به توکّل و اعتماد بر خدا سفارش میشود:
(وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُواْ مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَآئِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَاللّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ وَكَفَى بِاللّهِ وَكِيلاً.۳
آنها در حضور تو میگویند: فرمانبرداریم؛ امّا هنگامی که از نزد تو بیرون میروند، جمعی از آنان بر خلاف گفتههای تو، جلسات سرّی شبانه تشکیل میدهند. آنچه را در این جلسات میگویند، خداوند مینویسد. اعتنایی به آنها نکن! و بر خدا توکّل کن! کافی است که او یار و مدافع تو باشد).
تحمّل سخنان زشت و ناپسندی که به پیامبر صلی الله علیه و اله گفته میشد، صبر و شرح صدر فراوانی را میطلبید. خدای متعال برای ازدیاد نیروی بردباری پیامبر صلی الله علیه و اله در این جریانات، روشهای متعدّدی را به کار بسته است که یکی از آنها توصیه به توکّل و اعتماد بر اوست: