(وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ.۱
و امّا چون وی را میآزمايد و روزیاش را بر او تنگ میگرداند، میگويد: «پروردگارم مرا خوار كرده است»).
این گونه افراد، پدیدهها را با مقیاس «طبع» انسان میسنجند. لذا هر پدیدهای که ناخوشایندِ طبع آنها باشد، شرّ و زیانآور ارزیابی میشود و هر پدیدهای که خوشایندِ طبعشان باشد، خیر و مفید ارزیابی میشود. در حالی که این، بُعد ظاهری این پدیدههاست. غیر از پوسته و ظاهر آنها، واقعیت و باطنی در پدیدههاست که با مقیاس «مصلحت» انسان سنجیده میشود. با این مقیاس هر آنچه بر اساس مصلحت انسان و در راستای حیات واقعی او باشد، خیر است و در مقابل، آنچه مطابق با مصلحت او نباشد، شرّ و زیانآور است.۲
با این نگاه، انسان، خیر بودن پدیدههای سخت را باور میکند و میداند با وجود آن که در ظاهر، ناخوشایند طبع اوست، ولی در درون آنها نعمتها و خیرهای فراوانی نهفته است که بسیاری از آنها بر او پوشیده است. با این اعتقاد، هر چند میزان سختی فراوان و مدّتش طولانی باشند، امّا آن را به خاطر خیر بودنش، «خوشایند» ارزیابی میکند و در نتیجه، به راحتی آن را تحمّل خواهد کرد. همان گونه که افراد ناآگاه، بر اثر سطحینگریشان از داروهای تلخ و بدطعم متنفّرند؛ امّا هنگامی که بیندیشند که سلامت و نجات آنها در آن است، آن را به جان و دل پذیرا میشوند.۳ برای داشتن چنین ارزیابیِ مثبتی، لازم است که به سختیها با نگاه باطنبینانه و با توجّه به فواید و آثاری که ممکن است در آینده از آنها آشکار شود، نگریست.
در قرآن کریم از روش یادشده برای تغییر دیدگاه افراد ظاهربینی که برخی از امور را ناخوشایند و منفی ارزیابی میکردند، استفاده شده است و معیار آنان را در ارزیابی موقعیتهای دشوار، تخطئه مینماید. مسئله «جهاد» به عنوان یکی از تکالیف الهی که همواره ملازم سختی و رنج است، یکی از این امور است. عدّهای از