بنا بر این، هر چند اسلام برای سعادت، دو سطح قائل است؛ امّا نحوه ارتباط آنها با یکدیگر، از الگوی خاصّی تبعیّت میکند. از این رو، الگوی سعادت اسلامی، پیچیدگی خاصّی دارد. بر اساس این الگو، سعادت دنیوی، در دل سعادت اُخروی قرار میگیرد و در مسیری قرار دارد که تأمین کننده سعادت اُخروی باشد. از این رو، هر چند سعادت دنیوی، محدود به دنیا بوده، با مرگ پایان مییابد؛ امّا بر سعادت اخروی، تأثیرگذار است.
از طرف دیگر، هر چند سعادت اُخروی، مخصوص آخرت و زندگی جاویدان انسان است؛ امّا تأمین آن، از دنیا شروع میشود و بلکه به عبارت دقیقتر، به لحاظ زمانی، دنیا، تنها فرصت تأمین آن است. لذا هم عوامل مادّی و هم عوامل معنوی سعادت، در دنیا تأمین میشوند؛ امّا به لحاظ اثر، برخی مربوط به دنیا و برخی مربوط به آخرتاند و در عین حال، عوامل دنیوی، باید در راستای سعادت اُخروی بوده، با آن تضاد نداشته باشد. در حقیقت، اسلام، سعادت دنیوی در تضاد با سعادت اُخروی را سعادت نمیداند، هرچند در ظاهر، سراسر لذّت، سُرور و رفاه باشد.
عوامل سعادت
عوامل یا مصادیق سعادت، فهرست بلندی را تشکیل میدهند. لذا لازم است این مصادیق متعدّد، طبقهبندی شوند. گاه ممکن است که نخست، طبقهبندی کلان و سپس طبقهبندیهای خُرد دیگری در دلِ آن، شکل گیرد.
بررسی مصادیق سعادت در روایات، نشان میدهد که عوامل سعادت، نخست در دو گروه دنیوی و اُخروی، طبقهبندی میشوند و