نیازهای مؤمنان باشد؛ یعنی فایده آن، علاوه بر خود او به دیگران نیز برسد، و این، یعنی خیر کثیر و پایدار که ملاک سعادت دینی است. امّا در تحقیقات روانشناسی موجود، از این زاویه کمتر به آن نگاه شده است.
تفاوت سوم
ایمان و اعتقاد، از آن جهت که یک نگرش است، روانشناسی، آن را مورد مطالعه قرار میدهد؛ امّا اعتقاد صحیح که در بعضی از احادیث و بالتبع در علم کلام نیز مورد بحث واقع شده است، از این حیث در روانشناسی مورد مطالعه قرار نمیگیرد؛ بلکه صحیح بودن یا نبودن یک اعتقاد، نسبت به روانشناسی، امری پیشینی است. روانشناسی، فقط مجموعه گزارهها را مورد ارزشیابی، طبقه بندی و.... قرار میدهد.
به هر تقدیر، اسلام، مطلق ایمان یا مطلق اعتقاد را باعث سعادت نمیداند؛ بلکه ایمان به خدا، اعتقاد به اسلام و.... را باعث سعادت میداند وگاهی اعتقادات غیر اسلام را اصلاً مقبول نمیداند و در نتیجه، راه سعادت نیز از آنها نمیگذرد.
نتیجه بحث خود را با این جمله کوتاه به پایان میبریم که: در مسئله سعادت و شادکامی، اگرچه بین حوزه روانشناشی و حوزه دین، تفاوتهایی هست؛ امّا تضادی وجود ندارد. بخشی از تفاوتها نیز به دلیل تفاوت در اصول پذیرفته شدهای است که روانشناسان پذیرفتهاند و عمدتاً هم به حوزههایی مثل فلسفه باز میگردند؛ امّا بخشی از تفاوتها نیز به علّت ماهیت تجربی بودن روانشناسی بوده، گریزناپذیر است.