طعم شادی را نخواهد چشید؛ چرا که شب و روز، باید در فکر مالاندوزی باشد و دائماً نگران خواهد بود و وقتی دیگران، حتّی خانواده او، بخواهند از این اموال استفاده نمایند، برای این فرد بخیل، گران تمام خواهد شد و دائماً خودخوری خواهد کرد. چنین فردی، همیشه با ترس و اندوهی خاص و دائمی باید روزگار خود را سپری نماید. لذا چنین فردی، در زندگی خود، طعم شادی را نخواهد چشید و علیرغم خیر و برکت ظاهری، برای او خیرِ چندانی وجود ندارد؛ چرا که از امکانات خود، استفاده لازم را نمیبَرَد و فرد، تنها نگهبان این داراییهاست.
البته در روایات یاد شده، دو بُعد را باید از هم جدا کرد. بُعد اوّل، روایتهای در باره بخل و حرص است؛ امّا روایت مربوط به مالاندوزی، بُعد دیگری هم دارد و در این جا احتمال دارد که فرد مالاندوز، بخیل و خسیس و حریص نباشد و شادی دنیایی را هم احساس نماید؛ امّا در مقیاس آخرتی متضرّر شود که این نکته، بسیار حائز اهمیّت است؛ یعنی به دلیل حسّ مالاندوزی، نتواند حقوق اسلامی و قانونی خود را نسبت به این اموال، انجام دهد. برای مثال، محرومان و فقرا، از مال او سهمی نداشته باشند یا نگهداری و مدیریت این اموال، باعث شود که فرد از ابعاد معنوی زندگی خود، غافل گردد و در نهایت، او از آن جا که به تنهایی نمیتواند از این اموال استفاده کند، برای دیگران، باقی خواهد گذاشت که این دیگران، چه صالح باشند و چه ناصالح، مصداق روایت امام علی علیه السلام خواهند شد.
پس در واقع، داشتن مال مورد مذمّت نیست، بلکه مالاندوزی که صفتی در سطوح شخصیتی است، مورد مذمّت است و به همین دلیل،