عینی معیّن و تعریف شدهای ندارد. البته سادهزیستی، تا حدودی نمودِ عینی دارد؛ ولی همان طور که گذشت، به دلیل تشکیکی بودن مفهوم آن، قادر نیستیم تا تعریف واضحی از آن، ارائه بدهیم؛ بلکه معمولاً افراد هر جامعهای به صورت ادراک جمعی، متوجّه مرزهای سادهزیستی و تجملگرایی خواهند شد.
پس داراییهای دنیایی، فی حدّ نفسه، نه ملاک دنیاگرایی و تجمّل است، نه ملاک زهد و سادهزیستی؛ بلکه نوع نگاه و حیثیت این داراییهاست که احکام آنها را متفاوت مینماید. برای نمونه، به آیات و روایاتی توجّه کنیم که در باره اهل و عیال (خانواده) آمده است.
این آیات و روایات، دو دسته هستند. بخشی از آنها، حقوق خانواده، فرزند و همسر را گوشزد مینمایند و گروه دیگری از آنها، تذکّر میدهند که مراقب باشید همین خانواده، میتواند مصداق دنیا و دشمن شما گردد و مانع از تقرّب الهی گردد. پس معلوم است که جهت توجّه، متفاوت است؛ وگر نه خانواده، فرزند و همسر، به لحاظ وجود خارجی، یک چیز بیشتر نیستند و ممکن نیست که آنها مورد توصیه اسلام باشند و در عین حال، به عنوان دشمن از آنها یاد گردد.
همه داراییهای دنیایی که عامل سعادتْ شمرده شدهاند، از این قاعده مستثنا نیستند؛ یعنی هم میتوانند مصداق دنیاگرایی و شقاوت قرار گیرند، و هم میتوانند مصداق آخرت و سعادت باشند.
به همین جهت، در میان روایات مربوط به سعادت، به تعدادی روایت بر میخوریم که همچون یک سلسله دستورالعملها هستند و با دقّت بیشتر، ملاحظه میکنیم که این گزارهها، باعث جلوگیری از آسیبهای احتمالی میشود که در ادامه، به آنها میپردازیم.