از این سه روایت، چنین استفاده میکنیم که کار خوب، باعث سعادتمندی است و از نشانههای کار خوب، وجود کارفرمای شایسته و نیکوست که موجبات خیر و برکت و شادی خواهد شد. نکتهای که به نظر جالب میرسد، آن است که کار و تلاش فرد در محلّ زندگیاش باشد و هر شب، فرد در کنار خانواده، شب را سپری نماید که در این صورت، احساس راحتی خواهد نمود. البته این، به آن معنا نیست که کارهایی که این ویژگی را ندارند، کاملاً نفی شوند؛ بلکه شاید کاری باشد که لازمه آن، مسافرت باشد و به دلایل خاصّی، حتّی بر عهده عدّه خاصّی واجب گردد. امّا آنچه مدّ نظر روایت است، بیان آثار این نوع شغلهاست که به مخاطب، آگاهی میدهد و در صورتی که امکان انتخاب برای فرد موجود باشد، کاری که در همان شهر خودش باشد، بهتر است.
اگر کار خوب، بخشی از سعادت فرد محسوب میگردد، بیگمان، بیکاری، نمایانگر بدبختی است. بیکاری، پیامدهای بسیار سختی دارد که اوّلین آن، ضربه زدن به عزّت نفس فرد بیکار است. اگر بیکاری فرد، طول بکشد، عزّت نفس او، مخدوش میشود و با پایین آمدن عزّت نفس، مشکلات دیگر نیز گریبانگیر فرد میشود که اعتیاد، کارهای ضدّ اجتماعی و بزههای دیگر با آن، همبستگی دارند.
از جمله مشکلات بیکاری، فقر است که این مقوله بهجد در روایات ما مورد اهتمام قرار گرفته است، به طوری که یکی از مصادیق بارز بدبختی و شقاوت را فقر دانستهاند و از نشانههای سعادت، آن است که فرد، فقیر یا مقروض نباشد. در روایتی، در گفتگوی پیامبر خدا صلی الله علیه وآله با یارانش آمده است: