وسیله و مرکب خوبی خواهد بود و باعث خیر و برکت و شادی خواهد شد.
از سوی دیگر، با توجّه به این که در زمانهای قدیم، مَرکب، معمولاً اسب یا شتر بوده است؛ امّا در هیچ کدام از این روایتها مشاهده نمیشود که به نژاد یا قیمت مَرکب، اشاره شود و سعادت مَرکب خوب، به فواید آن و از جمله، رفع حاجتِ فرد و دوستان و نزدیکان اوست. از همین رو، میتوان نتیجه گرفت که اگر فردی، وسیله داشته باشد، لزوماً سعادتمند نیست؛ بلکه وسیلهای که آن شرایط لازم را داشته باشد، زمینهسازِ سعادت است. البته شرایط نیز به دو بخش تقسیم میشود: بخشی، شرایطی است که مَرکب دارد، مثل این که راهوار باشد، و بخشی نیز به فرد باز میگردد. اگر فردی مَرکب داشته باشد؛ امّا بخیل باشد و بخل به او اجازه ندهد که فواید مَرکبش به دیگران برسد، این فرد به همان اندازه، از سعادت، دور گشته است.
ج. کار
یکی از حوزههای مهم که در اسلام، آن را مصداق سعادت شمردهاند، حوزه کار است. در روایات، کار خوب، کارفرمای خوب و درآمد مناسب، جملگی از مصادیق سعادت، شمرده میشود که بخشی از نیازهای زندگی را برآورده میسازند. در حقیقت، کار و درآمد، از مقدّمات سعادتمندی است. البته واژه کار، مفهومی کلّی است که به چند مفهوم دیگر نیز وابسته است؛ مثل نوع کار، محلّ کار، درآمد کار، کارفرما، حتّی نوع روابطی که در محلّ کار بین کارگران حاکم است، و نگاه کارگر به موارد ذکر شده و قضاوت او نسبت به آنها که در مجموع،