و سرانجام، از سخنان خود چنين نتيجه مى گيرد كه:
فَلا تَكُفّوا عَنّي مَقالَةً بِحَقٍّ أو مَشورَةً بِعَدلٍ ، فَإِنّي لَستُ فى نَفسي بِفَوقِ أن اُخطِئَ و لا آمَنُ ذلِكَ مِن فِعلي إلاّ أن يَكفِيَ اللّهُ مِن نَفسي ما هُوَ أملَكُ بِهِ مِنّي . ۱ پس از گفتن حق يا رايزنى در عدالت ، خوددارى نكنيد كه من ، نه برتر از آنم كه خطا كنم ، و نه در كار خويش از خطا ايمنم ، مگر آن كه خداوند ، مرا كفايت كند كه از من بر آن تواناتر است .
امام على عليه السلام در اين كلام، تصريح مى كند كه اگر كفايت خدايى و عصمت الهى نبود، خطاكردن وى نيز ممكن مى نمود، و با اين كه از مصونيت الهى برخوردار است، از مردم مى خواهد كه شخصيت سياسى و معنوى اش مانع از انتقادكردن آنان نباشد و تأكيد مى كند كه اگر در حكومت او كارى را نادرستْ تشخيص دادند، حتماً به او تذكّر دهند.
به سخن ديگر، امام در پاسخ به آن ستايشگر، از يك سو، عادت زشت ثناگويى و مدّاحى امرا و رجال سياسى را در جامعه اسلامى، قاطعانه محكوم مى كند، و از سوى ديگر، مى خواهد روح انتقادكردن و ژرفنگرى در اعمال مسئولان نظام اسلامى را در مردم پرورش دهد، حتى اگر در بالاترين سطح نظام، يعنى امام معصوم باشد، و در عمل نيز پذيرش انتقادسازنده را در مديريت عالى جامعه اسلامى رايج گرداند.
۴ . برخورد امام على با انتقادهاى ويرانگر
نكته اى كه در پايان اين بحثْ بايد بدان توجه كرد، برخورد هوشمندانه امام با انواع انتقادهاست. ملاحظه سيره وى در برخورد با انتقادها و اعتراضات سه جريان عمده سياسى مخالف خود «ناكثين، قاسطين و مارقين»، نشان مى دهد كه اگر