زينت به من مى دهى تا به گردن آويزم؟
فرمود: «اى ابو رافع! آن را در بيت المال قرار ده. چنين كارى ممكن نيست ، مگر آن كه هيچ زن مسلمانى نماند ، جز آن كه مانند آن را داشته باشد». ۱
۲۷۳.المصنَّف ـ به نقل از ابورافع ـ :خزانه دار على عليه السلام بودم. دختر على عليه السلام را با مرواريدى از بيت المال كه امير مؤمنان آن را مى شناخت ، بياراستم . على عليه السلام آن را ديد و فرمود: «اين را از كجا آورده؟ بر من است كه براى حق خداوند دست او را قطع كنم» .
ابو رافع گويد : وقتى چنين ديدم ، گفتم: اى امير مؤمنان! دختر برادر خود را بدان زينت كردم؛ و گرنه از كجا مى توانست آن را به دست آورد؟
وقتى چنين ديد ، ساكت شد. ۲
۲۷۴.تهذيب الأحكام ـ به نقل از على بن ابى رافع ـ :من خزانه دار على بن ابى طالب عليه السلام و نويسنده وى بودم و در بيت المالش ، گردنبندى مرواريد بود كه در جنگ بصره به دست آورده بود.
دختر على بن ابى طالب عليه السلام ، نزد من فرستاد و پيغام داد كه شنيده ام در بيت المالِ امير مؤمنان ، گردنبندى از مرواريد است كه در اختيار توست. من دوست دارم آن را به من عاريه دهى ، تا در ايّام عيد قربان ، خود را بدان بيارايم.
پيغام دادم: اى دختر امير مؤمنان! به عنوان عاريه اى ضمانت شده كه بايد برگردد؟
گفت: بلى؛ عاريه اى ضمانت شده كه پس از سه روز ، برمى گردد .
پس آن را به وى دادم.
امير مؤمنان ، آن را نزد او يافت و شناخت و پرسيد: «اين گردنبند از كجا در اختيار تو قرار گرفته است؟».
گفت: از على بن ابى رافع ، خزانه دار بيت المال امير مؤمنان ، عاريه گرفتم تا در ايّام عيد ، به عنوان زينت ، از آن استفاده كنم و سپس آن را بازگردانم.