291
سياست نامه امام علي عليه السلام

زنى [ ديگر] كه على عليه السلام را مى شناخت، او را ديد و گفت: واى بر تو اى زن! اين ، امير مؤمنان است .
راوى گويد: زن ، با شتاب مى گفت: شرمنده ات هستم، اى امير مؤمنان!
فرمود: «من شرمنده تو هستم ، اى بنده خدا! از آن رو كه درباره ات كوتاهى كرده ام» . ۱

۲۶۱.كشف اليقين:گزارش شده كه على عليه السلام ، شبى بر زنى تهى دستْ عبور كرد كه كودكانى خردسال داشت و از گرسنگى گريه مى كردند. آن زن ، كودكان را مشغول و سرگرم مى كرد تا بخوابند ، و آتشى زير ديگى كه فقط آب داشت ، برافروخته بود ، تا كودكان گمان برند كه در ديگ ، غذايى است كه برايشان مى پَزَد.
امير مؤمنان ، از حال زن آگاه شد. به سوى خانه اش راه افتاد ، در حالى كه قنبر نيز با او بود. سپس زنبيلى خرما و كيسه اى آرد و مقدارى چربى، برنج و نان برداشت و بر دوشش نهاد. قنبر خواست آن را بر دوش كشد ، نگذاشت.
وقتى به خانه زن رسيد ، اجازه ورود خواست .
زن ، اجازه داخل شدن داد.
سپس مقدارى برنج در ديگ ريخت با مقدارى چربى. وقتى كه از پختن آن فارغ شد ، آن را در اختيار كودكان گذاشت و از آنها خواست كه بخورند .
وقتى سير شدند ، شروع كرد به دور اتاق گشتن و صداى «بَع بَع» در آوردن ، و آنها مى خنديدند.
وقتى از خانه بيرون آمد ، قنبر به وى گفت: سرورم! ديشب امرى شگفت ديدم كه علّت بعضى از آن را دانستم و آن ، بر دوش كشيدن توشه براى كسب ثواب بود ؛ امّا علّت گشتن دور خانه بر دست و پا و صداى «بع بع» درآوردن را ندانستم!
فرمود: «اى قنبر! من بر اين كودكان ، وارد شدم، حال آن كه از شدّت گرسنگى

1.مناقب آل أبى طالب : ۲ / ۱۱۵ ، بحار الأنوار : ۴۱ / ۵۲ . نيز ، ر . ك : دانشنامه امير المؤمنين : ج ۹ ، ص ۴۰۰ ، (پيشواى مستضعفان) .


سياست نامه امام علي عليه السلام
290

گرفت و تا خانه اش بُرد . آن گاه از احوالش پرسيد .
زن گفت: على بن ابى طالب ، شوهرم را به يكى از مناطق مرزى فرستاد . او كشته شد و كودكانى يتيم برايم به جاى گذاشت. چيزى ندارم و نياز ، مرا به كلفتى مردم ، وا داشته است.
على عليه السلام بازگشت و آن شب را تا صبح، مضطرب بود.
هنگامى كه صبح شد ، زنبيلى غذا به دوش گرفت. برخى گفتند: بگذار به جاى تو بر دوش كشيم.
فرمود: «چه كسى روز قيامت ، گناه مرا بر دوش مى كشد؟».
سپس به درِ خانه آمد و در را كوبيد.
زن گفت: كيستى؟
فرمود: «بنده اى كه ديروز ، مشك آبت را به دوش كشيد. در را باز كن. غذايى براى كودكان ، همراه من است».
زن گفت: خدا از تو خشنود باشد و ميان من و على بن ابى طالب ، داورى كند!
سپس داخل خانه شد و فرمود: «دوست مى دارم ثوابى به دست آورم. تو خمير مى كنى و نان مى پزى يا كودكان را سرگرم مى كنى تا من نان بپزم؟».
زن گفت: من به پختن نان ، آگاه تر و بر آن ، توانمندترم. تو با كودكان باش و آنان را سرگرم كن ، تا از پختن نان ، فارغ شوم.
زن به سوى آردها رفت و آنها را خمير كرد و على عليه السلام به سوى گوشت رفت و آن را پخت و از خرما و گوشت و ديگر خوراكى ها ، لقمه به دهان كودكان مى گذاشت ، و هرگاه كودكان ، لقمه اى مى خوردند ، به آنها مى گفت: «فرزندم! على بن ابى طالب را حلال كن به خاطر آنچه بر تو گذشته است» .
وقتى زن ، آرد را خمير كرد ، گفت: اى بنده خدا! تنور را روشن كن . على عليه السلام ، شتابان ، براى روشن كردنش حركت كرد . وقتى شعله ورش ساخت و به صورتش برخورد كرد ، گفت: «اى على! بچش. اين است كيفر كسى كه بيوه زنان و يتيمان را رها سازد» .

  • نام منبع :
    سياست نامه امام علي عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری شهری، با همکاری: سید محمد کاظم طباطبایی و سید محمود طباطبایی نژاد، ترجمه: مهدی مهریزی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1381
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4447
صفحه از 435
پرینت  ارسال به