اصلاحات علوى» است، همگون با «سنّت نبوى و اصلاحات محمّدى».
شگفتا كه مولا با نگاه سياسى ژرف خود، دريافته است كه چنين شيوه و اصلاحى را مردمانى كه روزگارانى دراز، به ارزش هاى وارونه خو كرده اند، برنخواهند تابيد:
لا تَقومُ لَهُ القُلوبُ ولا تَثبُتُ لَهُ العُقولُ . دل ها بر آن ، استوار نخواهند گشت و خردها ، بدان پايدار نخواهند شد . ۱
امّا او سياستمدارى است حق مدار، و افزون بر حق مدارى، صداقت در سخن و موضع شفّاف را «سياست» مى داند، نه جز آن. چنين است كه در همان سخن نخستين، مبارزه بى امان عليه دگرگونى ها، تحريف ها، دگرسانى ها، و فراز و فرودهاى نابجا را به صراحتْ اعلام مى كند، بدون اين كه از پيامدهاى سياسى و تنش هاى اجتماعى آن، هراسى به دل راه دهد. البته همه اينها را با حزم و دورانديشى، سياستگذارى و برنامه ريزى دقيق و استوارْ آغاز كرد.
سياست علوى در رويارويى با انحراف ها
امام على عليه السلام ، با آنچه در جـامعه گذشتـه است، آشنـايى ژرف و دقيقى دارد، از چگونگى آنچه بر مردم رفته است، دقيقاً آگاه است، و چه سانىِ خوگرفتن مردم با انحراف ها را مى داند، و اكنون، آهنگ اصلاح دارد؛ هم عمق فاجعه را مى داند و هم دشوارى زدودن آن را از زواياى جامعه. از اين رو، على عليه السلام ، نه شتابزده عمل كرد و نه بى برنامه. او اصلاحاتى را كه بايد انجام مى داد، دو دسته كرد:
۱ . مبارزه با فساد ادارى و اقتصادى،
۲ . مبارزه با انحراف فرهنگى.