نزديك پوشاك نخست تا خورده بود . به همراه او تازيانه اى بود كه با آن در بازارها قدم مى زد و بازاريان را به پرواى الهى و داد و ستد درست ، فرمان مى داد و مى فرمود: «پيمانه و ترازو را كامل كنيد» و مى فرمود: «در گوشت نَدَميد». ۱
۲۰۰.مكارم الأخلاق ـ به نقل از عبد اللّه بن عباس ـ :هنگامى كه [ ابن عباس ]از بصره بازگشت و اموال را آورد و وارد كوفه شد، امير مؤمنان را در بازار، ايستاده ديد كه فرياد مى كرد: «اى مردم! از اين پس، هر كه را مشاهده كنم كه اسبله ماهى، ماهى در آب مرده و مارماهى مى فروشد، با اين تازيانه او را ادب مى كنم»؛ و تازيانه او «سبتيّه» ناميده مى شد.
ابن عباس گويد: بر او سلام كردم و او پاسخم را داد و سپس فرمود: «اى ابن عباس! مال ها چه شد؟».
گفتم: اين جاست، اى امير مؤمنان! و آن را نزد او بردم. مرا نزديك خود گرفت و به من خوشامد گفت.
آن گاه، جارچى نزد او (على عليه السلام ) آمد كه شمشير وى را به هفت درهم براى فروش، اعلام دارد و فرمود: «اگر در بيت المال مسلمانان، به اندازه بهاى چوب مسواك اراكْ بهره اى داشتم، آن را نمى فروختم».
شمشير را فروخت و پيراهنى براى خود به چهار درهم خريد و دو درهم را صدقه داد و با يك درهم، سه روز مرا ميهمان كرد. ۲
۲۰۱.فضائل الصحابة ـ از ابو مطر بصرى ـ :وى على عليه السلام را ديد كه نزد خرمافروشان آمد . كنيزكى نزد خرمافروش مى گريست . پرسيد: «تو را چه شده است؟».
كنيز گفت: خرمايى را به يك درهم به من فروخت؛ ولى آقايم آن را برگرداند و [ خرمافروش] آن را بازپس نمى گيرد.