آگاه باشيد! هريك از مهاجران و انصار از صحابيان پيامبر خدا كه به دليل همراهى پيامبر خدا ، براى خويش به فضيلت و برترى باور دارد ، [ بداند] كه فضيلت روشن فردا نزد خداست و پاداش و اجر او بر خداوند است ، و هركس دعوت خداوند و پيامبرش را پاسخ گويد و آيين ما را تصديق كند و در دين ما داخل گردد و به قبله ما روى آورد ، از حقوق و حدود اسلام ، برخوردار مى شود .
شما بندگان خداونديد و ثروت ، از آنِ خداست و ميان شما به مساوات تقسيم گردد . هيچ كس را بر ديگرى برترى نيست ، و پارسايان را فردا نزد خداوند ، نيكوترين پاداش و برترين ثواب است . خداوند ، دنيا را پاداش و ثوابِ پارسايان ، قرار نداده است ، و آنچه نزد خداوند است ، براى نيكان ، بهتر باشد .
فردا ، به خواست خداوند ، پگاهان نزد ما آييد تا ثروتى را كه نزد ماست ، ميان شما تقسيم كنم . هيچ مسلمان آزادى ، از حضورْ خوددارى نورزد ، تازى و غير تازى ، ثروتمند يا مستمند . اين بود سخنِ من . از خداوند ، براى خود و شما طلب آمرزش مى كنم» .
سپس از منبر فرود آمد .
[ ابن ابى الحديد گويد :] استاد ما ابوجعفر گفت: اين ، نخستين سخنى بود كه برخى را خوش نيامد و كينه به دل گرفتند و تقسيم برابرِ ثروت ها را نپسنديدند .
چون فردا شد ، على عليه السلام آمد و مردم نيز براى گرفتن سهم ، حضور يافتند . آن گاه به ديواندار خود ، عبيد اللّه بن ابى رافع فرمود: «از مهاجران ، شروع كن و آنها را فراخوان و به هريك ، سه دينار واگذار . آن گاه انصار را فراخوان و چنين كن و سپس ، تمام حاضران ، از عرب و عجم را دعوت كن و سهمشان را عطا نما» .
سهل بن حُنَيف گفت: اى اميرمؤمنان! اين مرد ، ديروزْ بنده من بود و امروز او را آزاد كردم . فرمود: «به او نيز مانند تو سهم مى دهيم» و به هريك ، سه دينار واگذارْد و هيچ كس را بر ديگرى برترى نداد . از [ پذيرش ]چنين تقسيمى طلحه ، زبير ،