177
سياست نامه امام علي عليه السلام

نمودند . عبداللّه گفت : من يكى از مردم مدينه ام . اگر به پا خيزند ، به پا خواهم خاست ، و اگر بنشينند ، من هم خواهم نشست . آن دو او را رها كردند و بازگشتند . ۱

۴۹.الطبقات الكبرى ـ به نقل از ابو حصين ـ :معاويه گفت : چه كسى براى حكومت ، از ما سزاوارتر است؟ عبد اللّه بن عمر مى گويد : خواستم بگويم كه سزاوارتر از تو كسى است كه با تو و پدرت بر سرِ حكومت جنگيد . سپس آنچه در نهان داشتم ياد آوردم . پس ترسيدم [ بازگو كردن] مفسده اى به دنبال داشته باشد . ۲

۵۰.الاستيعاب:به نافع گفته شد: چرا ابن عمر با معاويه بيعت كرد و با على عليه السلام بيعت نكرد؟
نافع گفت : ابن عمر ، دستى را در جدايى دراز نمى كرد ، چنان كه آن را از جماعتْ باز نمى داشت . او با معاويه بيعت نكرد ، مگر زمانى كه ديگران با وى بيعت كردند . ۳

۵۱.مسند ابن حنبل ـ به نقل از نافع ـ :هنگامى كه مردم مدينه به همراه ابن زبير شورش كردند و يزيد بن معاويه را از حكومت ، خلع نمودند ، ابن عمر، فرزندان خود را فراخواند و گفت : ما با اين مرد ، بر پايه بيعت خدا و پيامبرش بيعت كرديم . به درستى كه از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمود : «براى نيرنگباز ، پرچمى در روز رستاخيز ، افراشته شود و گفته شود : اين ، نيرنگِ فلانى است و بزرگ ترين نيرنگ ـ به استثناى شرك به خدا ـ ، آن است كه كسى بر پايه بيعت خدا و پيامبرش ، با كسى بيعت كند و سپس آن را بشكند». از اين رو ، مبادا كسى از شما يزيد را خلع نمايد و در مسئله حكومت ، زياده روى كند كه شمشير ، ميان من و شما خواهد بود ! ۴

۵۲.فتح البارى:در مدّت زمامدارى عبد اللّه بن زبير ، عبد اللّه بن عمر ، از بيعت با ابن زبير يا عبدالملك ، امتناع ورزيد ، همان گونه كه از بيعت با على عليه السلام يا معاويه سر

1.تاريخ الطبرى : ۴ / ۴۶۰ . نيز ، ر . ك : الكامل فى التاريخ : ۲ / ۳۱۴ .

2.الطبقات الكبرى : ۴ / ۱۸۲ ، تاريخ دمشق : ۳۱ / ۱۸۳ ، سير أعلام النبلاء : ۳ / ۲۲۵ / ۴۵ .

3.الاستيعاب : ۳ / ۴۷۲ / ۲۴۶۴ .

4.مسند ابن حنبل : ۲ / ۴۱۲ / ۵۷۱۳ و ۳۰۴ / ۵۰۸۸ ، الطبقات الكبرى : ۴ / ۱۸۳.


سياست نامه امام علي عليه السلام
176

پيروى او تن زد ؛ امّا از بيعت با يزيد بن معاويه ، نه .
او خيزش مردمان مدينه را پس از علنى شدن فسق ، فجور و هرزگى يزيد (پس از قتل اباعبد اللّه عليه السلام ) ، «غَدْر (پيمان شكنى)» ناميد و خانواده خود را از اين كار ، باز داشت . ۱
با اين كه از عبد اللّه ، روايات بسيارى نقل شده و بلكه از جمله محدّثان بزرگ اهل سنّت است؛ امّا او سستْ عنصرى تُنُك مايه ، تنگ نظر و مقدّس مآب بود ، از جريان هاى سياسى و اجتماعى ، تحليلى استوار نداشت و سست عنصرى و ماديگرايى اش او را بر موضع زشت و ناهنجارش يارى مى رساند . عبد اللّه به سال ۷۴ هجرى و در ۸۴ سالگى درگذشت . ۲

۴۷.تاريخ الطبرى:على عليه السلام ، كميل نَخَعى را در پى عبد اللّه بن عمر فرستاد و او را آورد . على عليه السلام به وى فرمود : «همراه من ، به پا خيز» .
عبد اللّه بن عمر گفت : من با مردم مدينه ام ؛ چرا كه يكى از آنانم . وقتى با تو بيعت كردند ، من هم بيعت كردم و از آنان ، جدا نشوم . اگر آنان براى نبرد به پا خاستند ، من هم حركت مى كنم ، و اگر نشستند ، من هم خواهم نشست .
على عليه السلام فرمود : «ضامنى معرّفى كن كه [ عليه من ]به پا نخيزى».
گفت : ضامن هم معرّفى نمى كنم.
على عليه السلام فرمود : «اگر نبود كه بدخُلقى ات را در كودكى و بزرگ سالى مى دانم ، نمى پذيرفتم . رهايش كنيد . من خود ، ضامن اويم» . ۳

۴۸.تاريخ الطبرى ـ به نقل از محمّد و طلحه ـ :زبير و طلحه ، بيرون آمدند و با عبد اللّه بن عمر، ديدار كردند و وى را به سستى [ در همراهى على عليه السلام ] دعوت

1.مسند ابن حنبل : ۲ / ۴۱۲ / ۵۷۱۳ ، همان : ۳۰۴ / ۵۰۸۸ ، الطبقات الكبرى : ۴ / ۱۸۳ .

2.المستدرك على الصحيحين : ۳ / ۶۴۲ / ۶۳۵۵ و ۶۳۵۸ ، الطبقات الكبرى : ۴ / ۱۸۷ .

3.تاريخ الطبرى : ۴ / ۴۴۶ ، الكامل فى التاريخ : ۲ / ۳۱۲ .

  • نام منبع :
    سياست نامه امام علي عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری شهری، با همکاری: سید محمد کاظم طباطبایی و سید محمود طباطبایی نژاد، ترجمه: مهدی مهریزی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1381
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4421
صفحه از 435
پرینت  ارسال به