على عليه السلام به آنان فرمود : «آيا نمى دانيد كه عثمان ، پيشوايى بود كه بر پيروى و اطاعت با او بيعت كرديد ؟ اگر درستكار بود ، چرا او را يارى نكرديد؟ و اگر بدكار بود ، چرا با او نجنگيديد؟ اگر كارهاى عثمان ، درست بود ، شما ستم كرديد ؛ زيرا پيشواى خود را يارى نكرديد ؛ و اگر بدكار بود ، [ باز هم] ستم كرديد ؛ زيرا كسى را كه امر به معروف و نهى از منكر كرد ، يارى نكرديد و ستم كرديد كه ميان ما و دشمن ما به آنچه كه خداوند شما را بدان فرمان داده ، به پا نخاستيد زيرا خداوند فرمود : با آن [ طايفه اى] كه تعدّى مى كند بجنگيد تا به فرمان خدا بازگردد . سپس آن گروه را باز گرداند و چيزى به آنان نبخشيد . ۱
۴۳.المستدرك على الصحيحين ـ پس از نقل روايت هايى در باب بيعت مردم با امير مؤمنان عليه السلام ـ :امّا سخن كسانى كه گمان برده اند كه عبداللّه بن عمر ، ابو مسعود انصارى ، سعد بن ابى وقّاص ، ابو موسى اشعرى ، محمّد بن مسلمه انصارى و اسامة بن زيد ، از بيعت كناره گيرى كردند. در حقيقت ، اين سخن كسانى است كه بر حقيقت اين رخدادها سرپوش مى نهند . . . [ در ادامه اين گزارش ، علل كناره گيرى آنان را توضيح مى دهد و سپس مى گويد :] بر پايه اين علل و مانند آن بود كه گروهى از جنگيدن به همراه على عليه السلام و جنگيدن با دشمنانش كناره گيرى كردند . ۲
۴۴.الجمل ـ به نقل از ابو مخنف ـ :به اميرمؤمنان ، هنگام حركت به سوى بصره خبر رسيد كه سعد بن ابى وقّاص ، ابن مسلمه ، اسامة بن زيد و ابن عمر ، از حركتْ باز نشسته اند . [ پيكى] به سوى آنان فرستاد و هنگامى كه حضور يافتند ، خطاب به آنان فرمود : «سخنان ناخوشايندى از شما به من رسيده كه آن را خوش نمى دارم . من شما را بر حركت به سوى بصره وادار نمى كنم ؛ امّا مگر بر بيعت خود با من استوار نيستيد؟» .
گفتند : چرا .