۱ / ۷
بيعت عمومِ مردم
۳۰.شرح نهج البلاغة ـ به نقل از ابن عبّاس ـ :هنگامى كه على عليه السلام وارد مسجد شد و مردم آمدند تا با وى بيعت كنند ، هراس داشتم كه برخى از دشمنان على كه پدر يا برادر و يا نزديكان آنها در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله توسط وى كشته شده بودند ، سخنى بگويند و على عليه السلام در امر حكومت ، رويگردان شود و آن را رها كند . من همواره مترصّد اين امر بودم و هراس داشتم؛ [ ليكن] كسى سخنى بر زبان نياورد تا آن كه تمامى مردم با رضايت و ميل و بدون اكراه ، بيعت كردند . ۱
۳۱.الفتوح:انصار به مردم گفتند : شما از برترى على بن ابى طالب ، سابقه ، خويشاوندى و جايگاه او نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آگاهيد و علم او را به حلال و حرام [ مى دانيد ، چنان كه] بر نياز خود به وى از ميان صحابيان [ آگاهيد] و [ او كسى است كه ]هرگز از خيرخواهى شما فروگذار نكرد . اگر ما شخصى را برتر و شايسته تر از او در امر حكومت مى ديديم ، شما را به وى دعوت مى كرديم .
مردم ، يكْ سخن گفتند : به وى از روى رغبت ، و نه اجبار ، رضايت داديم .
آن گاه على عليه السلام به آنان فرمود : «به من بگوييد اين سخن شما كه : به وى از روى رغبت ، و نه اجبار ، رضايت داديم ، حقّى است واجب از سوى خداوند بر شما يا نظرى است كه از جانب خود مى دهيد؟» .
گفتند : اين ، واجبى است كه خداوند ، بر ما تكليف كرده است . ۲