ندانيد ، شتاب مياوريد ؛ چرا كه ما را در آنچه ناخوش مى داريد ، راه ديگرى نيز هست .
با اين كه امام عليه السلام در توجيه ذهنى مردم، از هيچ فرصتى دريغ نمى كرد و از چرايى مواضع و علل حوادث، براى مردمانْ سخن مى گفت، با اين همه، براى بسيارى دشوار بود كه بپذيرند على عليه السلام يكسرْ حق مى گويد و موضعى استوار دارد و طلحه، زبير و عايشه، يكسر باطل مى گويند و به راه باطل مى روند. ۱
ب ـ خستگى رزم آوران از جنگ بدون غنيمت
مردمان آن روزگار ، گو اين كه مسلمان بودند و با فرمان پيشواى الهى آهنگ نبرد مى كردند، امّا سطح فرهنگ و گرايش هايشان چنان نبود كه در گام هايى كه برمى دارند، خداجوى باشند و اخلاصْ پيشه كنند. در جنگ ها، جمع آورى غنيمت، يكى از انگيزه هاى مؤثّر بود، بويژه براى كسانى كه روزگارى طولانى بدان خوى كرده بودند. اكنون روزها و ماه ها در صحنه نبرد مى ماندند، بدون اين كه از آنچه فراچنگ مى آوردند، بتوانند بهره گيرند.
آنان در دوران زمامداران پيش از امام على عليه السلام ، به كسب غنايم در جنگ و بهره ورى از آن غنايم ، عادت كرده بودند. اكنون امام عليه السلام از آغازين روزهاى نبرد، از آنها مى خواست كه به اموال مردمان، دست درازى نكنند و بدانند كه در آنچه در اوج جنگ به دست مى آورند، حقّ تصرّف ندارند. پذيرفتن جنگ بدون غنايم، براى مردم، بسى دشوار بود.
آنان كه همراه على عليه السلام بودند، غالبا از چنان ايمان و درايتى برخوردار نبودند كه در نبرد با فتنه انگيزان، فقط به خدا بينديشند و «شمشير در پىِ حق بزنند» و از نبرد، جز رضاى الهى تمنّايى نداشته باشند. بسيارى از آنان، در جنگ ، بيشتر و پيشتر از آن كه