مردانى هستند كه مى ترسم از تو كناره گيرند. درباره آنان چه نظرى دارى؟
به وى گفتم: من بر پايه اتّهام، مجازات نمى كنم و بر پايه گمان، كيفر نمى دهم، و جز با كسى كه با من مخالفت ورزيده و دشمنى كرده و عداوتش را آشكار ساخته است ، نبرد نمى كنم، و تا او را دعوت نكنم و برايش عذر (دليل) نياورم ، نبرد كننده با او نخواهم بود . پس اگر توبه كرد و به سوى ما بازگشت، از او مى پذيريم و او برادر ماست، و اگر سر باز زد و جز نبرد با ما نخواست ، از خداوند بر او مدد جوييم و با او پيكار كنيم. پس آنچه را خدا خواسته از ما دور سازد؟
بار ديگر نزد من آمد و گفت: مى ترسم كه عبد اللّه بن وهب راسبى و زيد بن حصين، كار را بر تو تباه كنند . شنيدم كه نسبت به تو چيزهايى مى گويند كه اگر بشنوى، رهاشان نمى كنى، مگر آن كه آنها را بكشى يا كيفر دهى. پس هيچ گاه آنان را از زندان، رها مساز.
گفتم: درباره آنان با تو مشورت مى كنم. تو چه پيشنهاد مى كنى؟ گفت: من پيشنهاد مى كنم آنها را فرا خوانى و گردنشان را بزنى.
در اين هنگام، دانستم كه او نه پرهيزگار است و نه خردمند. گفتم: به خدا سوگند، گمان نبرم پارسا و خردمندى سودرسان باشى. به خدا سوگند، سزاوار بود كه اگر مى خواستم آنان را بكُشم، بگويى: از خدا پروا كن؛ چرا خونشان را حلال مى دانى با آن كه كسى را نكشته اند و با تو به جنگ برنخاسته اند و از طاعتت بيرون نرفته اند؟». ۱
۴۴۷.امام صادق عليه السلام :امير مؤمنان على بن ابى طالب ـ كه درود خدا بر او باد ـ ، در كوفه به مردم مى فرمود: «اى مردم كوفه! آيا گمان مى كنيد نمى دانم چگونه شما را به راه آورم؟ چرا؛ وليكن خوش ندارم كه شما را با بهاى تباه كردن خويش ، به راه آورم». ۲
۴۴۸.الغارات ـ در گزارش كناره گيرى خرّيت بن راشد، يكى از خوارج از