171
سياست نامه امام علي عليه السلام

مردم گرد او ازدحام نمودند ، چونان شتران تشنه اى كه به گرد آبخور ازدحام نمايند ، تا آن جا كه نزديك بود برخى ، برخى را بكُشند . وقتى چنين ديد ، درخواست كرد كه بيعت ، در مسجد ، در برابر مردم باشد و فرمود : «اگر يك نفر از مردمْ رضايت ندهد ، در اين امر ، وارد نمى شوم» .
مردم به همراه وى حركت كردند و داخل مسجد شدند . نخستين كسى كه بيعت كرد ، طلحه بود . قبيصة بن ذُؤيب اسدى گفت : مى ترسم كار او به سامان نرسد ؛ چرا كه نخستين دستى كه با وى بيعت كرد ، ناقص بود .
پس از طلحه ، زبير بيعت كرد و همه مسلمانان مدينه بيعت كردند ، جز محمّد بن مسلمه ، عبد اللّه بن عمر ، اسامة بن زيد ، سعد بن ابى وقّاص ، كعب بن مالك ، حسّان بن ثابت و عبد اللّه بن سلاّم .
على عليه السلام فرمان داد تا عبد اللّه بن عمر را احضار كردند. به وى فرمود : «بيعت كن» .
گفت : بيعت نمى كنم ، مگر آن كه همه مردم ، بيعت كنند .
آن گاه على عليه السلام فرمود : «ضامنى بياور كه سر باز نمى زنى» . گفت : ضامنى معرّفى نخواهم كرد .
[ مالك] اشتر گفت : اى اميرمؤمنان! او خود را از تازيانه و شمشير تو در امان مى بيند . اجازه بده گردنش را بزنم .
فرمود : «بيعتِ با اكراه از او نمى خواهم . رهايش كنيد» .
وقتى كه عبداللّه بن عمر رفت ، اميرمؤمنان فرمود : «وقتى كوچك بود ، بداخلاق بود و در بزرگى ، بداخلاق تر است» .
آن گاه ، سعد بن ابى وقّاص را آوردند. به وى فرمود : «بيعت كن» .
گفت : اى ابوالحسن! آزادم بگذار . هرگاه كسى جز من نمانَد ، بيعت مى كنم . سوگند به خداوند كه هيچ گاه از جانب من آسيبى به تو نخواهد رسيد .
فرمود : «راست مى گويد . رهايش كنيد» .
آن گاه در پى محمّد بن مسلمه فرستاد . وقتى او را آوردند ، فرمود : «بيعت كن» .


سياست نامه امام علي عليه السلام
170

فرمود : «ضامنى بياور» .
گفت : ضامنى نمى بينم .
[ مالك] اشتر گفت : بگذار گردنش را بزنم .
على عليه السلام فرمود : «او را رها كنيد . خودم ضامن اويم . به درستى كه تو تا آن جا كه من مى دانم ، در كودكى و بزرگ سالى ، بداخلاق بودى» . ۱

۴۶.شرح نهج البلاغة:ابو مخنف در كتاب الجمل آورده است كه مهاجران و انصار ، در مسجد پيامبر خدا گرد آمدند تا ببينند چه كسى را به پيشوايى بگمارند . مسجد از جمعيت پُر شد .
عمّار ، ابو هيثم ، رفاعة بن رافع ، مالك بن عجلان و ابو ايّوب خالد بن زيد ، هم رأى شدند كه اميرمؤمنان را بر پذيرش خلافت ، متقاعد سازند و بيشتر از همه ، عمّار اصرار مى ورزيد . وى خطاب به مردم گفت : اى گروه انصار! ديديد كه عثمان ، ديروز چگونه در ميان شما رفتار كرد و شما در آستانه تكرار آن ، قرار گرفته ايد، اگر خود را يارى نكنيد . به درستى كه على ، به جهت برترى و سابقه اش ، سزاوارترينِ مردم براى پيشوايى است .
مردم گفتند : اينك به وى رضايت داديم .
آن گاه [ گروه هم پيمان ،] به ساير مردم از مهاجر و انصار ، رو كرده ، گفتند : اى مردم! سوگند به جانمان كه ما از هيچ خيرى براى شما فروگذار نيستيم . به درستى كه على ، كسى است كه شما او را مى شناسيد و ما كسى را كه تواناتر و شايسته تر از او باشد ، براى امر خلافت نمى شناسيم .
سپس تمام مردم گفتند : ما رضايت داديم . او نزد ما همان گونه است كه شما توصيف كرديد ؛ بلكه برتر از آن است .
تمام آنان به پا خاسته ، نزد على عليه السلام آمدند و او را از خانه بيرون آوردند و از وى خواستند دستش را براى بيعت ، دراز كند . على عليه السلام دست خود را جمع كرد . سپس

1.تاريخ الطبرى : ۴ / ۴۲۸ .

  • نام منبع :
    سياست نامه امام علي عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری شهری، با همکاری: سید محمد کاظم طباطبایی و سید محمود طباطبایی نژاد، ترجمه: مهدی مهریزی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1381
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4582
صفحه از 435
پرینت  ارسال به