۲۲.العقد الفريد:هنگامى كه عثمان بن عفّان كشته شد ، مردم شتابان به سوى على بن ابى طالب عليه السلام آمدند و جمعيّت ، براى بيعتْ گِرد او اجتماع كردند . سپس على عليه السلام فرمود : «اين امر ، به دست شما نيست ؛ بلكه حقّ بَدريان است كه بيعت كنند» . آن گاه فرمود : «طلحه و زبير و سعد كجايند؟» . پس آنان آمدند و بيعت كردند و سپس مهاجران و انصار و ديگر مردمان ، بيعت كردند . اين واقعه ، در روز جمعه سيزدهم ذى حجّه سال سى و پنجم اتّفاق افتاد .
نخستين كسى كه بيعت كرد ، طلحه بود . انگشتان [ دست] وى معلول بود . على عليه السلام ، آن را به فال بد گرفت و فرمود : «چه قدر شايسته است كه اين بيعت ، شكسته شود!» . ۱
۲۳.المناقب ـ به نقل از سعيدبن مسيّب ـ :على عليه السلام بيرون رفت و وارد خانه اش شد . مردم ، با شتاب ، به سوى وى آمدند و صحابيان پيامبر خدا شعار مى دادند كه : «على ، اميرمؤمنان است» ، تا آن كه به خانه وى وارد شدند و گفتند : با تو بيعت مى كنيم. دستت را دراز كن . چاره اى از زمامدار نيست .
آن گاه على عليه السلام فرمود : «اين ، در اختيار شما نيست . اين ، حقّ بدريان است . هر آن كس كه اهل بدر بدو راضى شوند ، خليفه خواهد بود» . كسى از بدريان نماند ، جز آن كه نزد على عليه السلام آمد . آن گاه گفتند : ما كسى را جز تو سزاوارتر بر امرِ حكومت نمى دانيم . دستت را دراز كن تا با تو بيعت كنيم .
سپس على عليه السلام فرمود : «طلحه و زبير كجايند؟». نخستين كسى كه بيعت كرد ، طلحه بود كه با دستْ بيعت نمود . انگشتان [ دست] طلحه ، معلول بود . على عليه السلام آن را به فالِ بد گرفت و فرمود : «چه قدر سزاوار است كه اين بيعت ، شكسته شود!» . سپس زبير ، سعد و ياران پيامبر صلى الله عليه و آله بيعت كردند . ۲