هيچ انسانى خودبين و متجاوز نمى شود و به تكبّر و جبّاريت آلوده نمى گردد، مگر به سبب حقارتى كه در ضمير خود، احساس مى كند.
بنا بر اين، ريشه حسادت، در اصل، اين صفات نيستند؛ بلكه ريشه اصلى را بايد در احساس حقارت و ذلّت نفس جستجو كرد.
۴. تعجّب
يكى از اسباب حسادت، تعجّب است، بدين معنا كه انسان از اين كه شخصى ، نعمت بزرگى را داراست، تعجّب كند، چنان كه خداى متعال درباره امّت هاى گذشته خبر مى دهد كه گفتند:
«مَآ أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا. ۱ شما جز بشرى همانند ما نيستيد» .
و گفتند:
«أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنَا. ۲ آيا ما به دو انسانِ مانند خودمان، ايمان آوريم؟!» .
آنان از اين كه كسى مثل خودشان به مرتبه رسالت و وحى فائز شده بود ، تعجّب كردند. بنا بر اين، حسد ورزيدند و زوال نعمت را از آنان آرزومند شدند. ۳ علّت تعجّب آنان، اين بود كه خود را از روى كبر و خودپسندى، شايسته تر براى آن نعمت ها مى دانستند. از اين رو، وقتى آن را نزد كسى غير از خود مى ديدند، متعجّب مى شدند. و پيش تر گفتيم كه كبر و خودپسندى، ناشى از حقارت نفس اند .
۵ . خوف
خوف، اين است كه فرد از مزاحمت صاحب نعمت با مقاصد محبوب خويش بترسد. ۴ اين علّت، به كسانى اختصاص دارد كه بر سر مقصود و هدف خاصى با هم