77
شعله هاي سرد

دارند . به طور معمول، والدين به هنگام تولّد فرزند اوّل، خوش حال اند و وقت و توجّه قابل ملاحظه اى را صرف نوزاد جديد مى كنند و معمولاً فرزندان اوّل، توجّه فورى و تقسيم نشده والدينشان را دريافت مى كنند. در نتيجه، اين كودكان تا زمانى كه فرزند دوم به دنيا نيامده، زندگى شاد و امنى دارند؛ امّا بعد از آن، محبّتى كه دريافت مى كرده اند، بايد تقسيم شود. همچنين اغلب بايد به ظلمِ « انتظار كشيدن » براى رسيدگى به آنان پس از برآورده شدن نيازهاى نوزاد جديد ، تن در دهند و پيوسته شنواى اين تذكّر باشند كه سكوت را رعايت كنند تا آرامش نوزاد جديد بر هم نخورد.
همه فرزندان اوّل، ضربه تغيير مقام خود در خانواده را احساس مى كنند؛ امّا آنهايى كه بسيار نازپرورده بار آمده اند، صدمه بيشترى را احساس مى كنند. درجه اين صدمه به سنّ فرزند اوّل در هنگام تولّد رقيب نيز بستگى دارد. ۱ گفتنى است كه فرزند اوّل در مقايسه با كودكان بعدى، حسادت بيشترى از خود نشان مى دهد. ۲ در فرزند دوم نيز بايد گفت كه او هميشه نمونه اى از رفتار فرزند اوّل را به عنوان يك الگو (تهديد يا منبع رقابت) در اختيار دارد.
فرزند آخر نيز اغلب محبوب خانواده مى شود، بخصوص اگر همشيرهايش چند سال بزرگ تر از او باشند . حال اگر فرزند آخر بيش از اندازه نازپرورده بار آمده باشد، احتمال دارد كه وقتى بزرگ تر شد، درماندگى و وابستگى كودكى خويش را حفظ كند و از آن جا كه به تلاش كردن خو نگرفته و عادت كرده كه از وى مراقبت شود، سازگارى با بزرگ سالى را مشكل بيابد.

تك فرزندى

تك فرزندان، هرگز جايگاه برترى و قدرتى را كه در خانواده دارند، از دست نمى دهند؛ يعنى در كانون توجّه باقى مى مانند. تك فرزندان هنگامى كه در مى يابند در محيط هاى زندگى خارج از خانه (مثل مدرسه) در كانون توجّه نيستند، احتمالاً دچار مشكلاتى خواهند شد. اين كودكان ياد گرفته اند كه نه تقسيم كنند و نه رقابت. از

1.نظريه هاى شخصيت، ص ۱۴۶ ـ ۱۴۷ .

2.روان شناسى رشد، على اكبر شعارى نژاد ، ص ۴۸۳ .


شعله هاي سرد
76

مى گردد و تنها تعداد كمى از درخواست هاى آنها ناديده گرفته مى شود. تحت چنين شرايطى، اين كودكان به طور طبيعى فكر مى كنند كه آنان مهم ترين اشخاص در هر موقعيتى هستند و ديگران بايد تسليم آنان شوند. اين كودكان، نخستين بار در مدرسه، جايى كه ديگر در كانون توجّه نيستند، ضربه مى خورند، در حالى كه آمادگى آن را ندارند. كودكان نازپرورده، حسّ اجتماعىِ كمى دارند و نسبت به ديگران ناشكيبا هستند. آنها هرگز ياد نگرفته اند براى چيزى كه مى خواهند، صبر كنند و ياد نگرفته اند كه بر مشكلات غلبه نمايند و يا خود را با نيازهاى ديگران سازگار كنند.
كودكان نازپرورده، هنگامى كه بر سر راه ارضا، با موانعى مواجه مى شوند، به اين باور مى رسند كه حتماً در آنها نارسايى هاى شخصى وجود دارد كه مانعشان مى شود و به اين ترتيب عقده حقارت در آنها پرورش مى يابد.
نيز به راحتى مى توان درك كرد كه چگونه كودكان طرد شده، ناخواسته و يا فراموش شده، مى توانند عقده حقارت را پرورش دهند. ويژگى اين كودكان، فقدان محبّت و ايمنى است؛ چرا كه والدين آنها بى تفاوت و يا متخاصم اند. در نتيجه، اين كودكان احساس بى ارزشى و حتّى خشم را پرورش مى دهند و به ديگران با بدگمانى مى نگرند. ۱

ترتيب تولّد فرزندان

ديگر زمينه خانوادگى حسادت، ترتيب تولّد (به دنيا آمدن) فرزندان است. البتّه ترتيب تولّد، مقرّراتى قطعى در مورد رشد كودكان معرّفى نمى كند و يك كودك، نوع خاصى از منش را كه صرفاً بر اساس جايگاهش در خانواده باشد، به طور خودكار فرا نمى گيرد؛ بلكه اين احتمال وجود دارد كه برخى از سبْك هاى زندگى، در نتيجه ترتيب تولّد همراه با تعامل هاى اجتماعى اوّليه شخص، پديد بيايند. در حقيقت، خودِ خلاّق به هنگام ساختن سبْك زندگى، هر دو را به كار مى گيرد.
فرزندان اوّل، حدّ اقل براى مدّتى در موقعيت بى نظير و حسادت برانگيزى قرار

1.رجال النجاشي ، ص ۶۷ ، الرقم ۱۵۸ .

  • نام منبع :
    شعله هاي سرد
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد علي سروش
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5837
صفحه از 168
پرینت  ارسال به