عمل نمودن بر خلاف گفته خود، ناشى از نفاق، بى ايمانى و حقارت فرد است و صدور چنين رذايلى از حسودِ ضعيف النفس، تعجّبى ندارد ، ۱ چنان كه بارها توضيح داده شد.
۷. كوتاهى در ستودن ديگران
نشانه ديگر حسود، آن است كه در ستودن دارندگان فضيلت، كوتاهى مى كند و آن گاه كه سخن از پاكان و پرهيزگاران به ميان مى آيد، لب فرو مى بندد. حسود اگر مجبور شود كسى را بستايد، به تعبير معروف، كم مى گذارد و چنانچه فرد از لحاظ مدح ، شايسته دَه باشد، حسود بيش از يك نمى گويد. ۲ امير مؤمنان ، امام على عليه السلام ، مى فرمايد :
الثَّناءُ بِأَكْثَرَ مِنَ الاِسْتِحْقاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصيرُ عَنِ الاِسْتِحْقاقِ عَىٌّ أو حَسَدٌ . ۳ ستودن بيشتر از شايستگى، تملّق است و ستودن كمتر از شايستگى، ناتوانى در سخن گفتن و يا حسد است.
چه طور حسود مى تواند از كسى تعريف و تمجيد كند و محاسن و كمالات او را بگويد، در حالى كه تمام همّ و غم و كوشش او در جهت نابودى و كتمان آن محاسن است؟ همين خصيصه هاست كه حسود را به خاك سياه نشانده است و روزش را به شب ظلمانى مبدّل كرده است. چگونه حسود از شخصى كه به او حسد مى ورزد، تعريف و تمجيد كند ـ كه اگر حسادت او به سطوح حادّ و عميقى رسيده باشد، تعريف و تمجيد احدى را نخواهد گفت ـ در حالى كه اين تعريفات و تمجيدات، موجب آگاهى بيشتر وى به حقارت ذاتى خويش مى شود و رنج بيشتر وى را در پى خواهد داشت؟!