67
شعله هاي سرد

خشنودى و تفريح او فكر نمى كنيم؟ ۱ آن گاه پيشنهاد خود را مطرح كردند: فردا او را با ما بفرست تا به خارج شهر بيايد و گردش كند و از ميوه هاى درختان بخورد و به بازى و سرگرمى بپردازد. اگر نگران سلامت او هستى، ما همه نگاهبان او خواهيم بود.
آنان ابتدا گفتند: « ما مسلّماً خيرخواه اوييم » ۲ تا پدر را مطمئن كنند كه از سوى آنها گزندى به يوسف نمى رسد و سپس گفتند: « ما نگاهبان اوييم » ۳ تا پدر را مطمئن سازند كه از سوى ديگران نيز خطرى يوسف را تهديد نمى كند.
يعقوب عليه السلام در برابر اظهارات آنان، بدون اين كه بخواهد متّهمشان كند كه قصد سويى دارند، با مهربانى جواب داد: من به دو دليل مايل نيستم يوسف با شما بيايد: يكى اين كه دورى يوسف براى من غم انگيز است و ديگر ، اين كه در بيابان هاى اطراف، ممكن است گرگ هاى خونخوارى باشند و مى ترسم در حالى كه شما سرگرم بازى و تفريح هستيد و از يوسف غافليد، فرزند دلبندم را بخورند.
به اين ترتيب، يعقوب، بدون آن كه نشان دهد نسبت به فرزندانش بدبين است، نگرانى اش را متوجّه خود نمود و گفت كه دورى يوسف برايش غم انگيز است و اين، خود، لطافتى در پاسخ است. ۴ برادران در مورد دليل اوّل، طورى برخورد كردند كه گويى نفهميده اند پدر چه مى گويد و اين طور فرض كردند كه پدرشان، آنان را امين يوسف مى داند. به همين خاطر، علّت دوم را به پيش كشيدند و گفتند: چگونه ممكن است برادرمان را گرگ بخورد، در حالى كه ما گروهى نيرومند هستيم؟! اگر چنين اتّفاقى بيفتد، ما بدبخت، بى عرضه و زيانكار خواهيم بود؛ چرا كه نتوانسته ايم مسئوليت خود را به درستى

1.اشاره است به آيه ۱۱ از سوره يوسف: «قَالُواْ يـأَبَانَا مَا لَكَ لاَ تَأْمَنَّا عَلَى يُوسُفَ وَ إِنَّا لَهُ لَنَـصِحُونَ» .

2.اشاره است به قسمت آخر آيه ۱۱ از سوره يوسف : «وَ إِنَّا لَهُ لَنَـصِحُونَ» .

3.اشاره است به آيه ۱۲ از سوره يوسف : « إِنَّا لَهُ لَحَـفِظُونَ » .

4.اشاره است به آيه ۱۳ از سوره يوسف: «قَالَ إِنِّى لَيَحْزُنُنِى أَن تَذْهَبُواْ بِهِ وَ أَخَافُ أَن يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنتُمْ عَنْهُ غَـفِلُونَ» .


شعله هاي سرد
66

برادران، ناراحت بودند كه چرا يوسف و برادرش توانسته اند يعقوب را مجذوب خود سازند. به همين خاطر، براى رهايى يافتن از اين گرفتارى، مذاكره كردند و دو پيشنهاد دادند: يكى اين كه يوسف را بكشند، و ديگر، آن كه او را به سرزمينى دوردست بفرستند تا براى هميشه نتواند نزد پدر برگردد و به تدريج ، نامش فراموش شود، كه وقتى چنين مانعى نباشد، پدر حتماً تمام توجّهش را معطوف آنان خواهد كرد. ۱ آنان مى دانستند كه اين عمل، گناه است؛ چون خداپرست و آشنا به احكام دين بودند؛ امّا حسد در آنان به قدرى قوّت يافته بود كه فرار از ارتكاب گناه براى آنها سخت بود. از اين رو براى رهايى از عقوبت الهى، توبه را پيشنهاد كردند، غافل از اين كه اين طور توبه كردن ، به هيچ وجه پذيرفته نيست؛ چون چنين توبه اى، براى نيرنگ زدن به خدا و دور ساختن خود از عذاب است. ۲ در ميان برادران، يك نفر بود كه از همه باوجدان تر بود. به همين دليل با قتل يوسف مخالفت كرد و طرح دوم را در صورتى قبول كرد كه منتهى به هلاكت يوسف نشود. او گفت: اگر اصرار داريد حتماً كارى بكنيد، نبايد يوسف را بكشيد؛ بلكه او را به گونه اى كه زنده بماند، در قعر چاهى بر سر راه بيندازيد تا يكى از رهگذران و يا كاروانى او را بيابد و او را با خود ببرد و او از چشم ما و پدر دور شود. ۳ برادران به اين پيشنهاد اعتراض نكردند و آن را پذيرفتند و تصميم به اجرا گرفتند. اوّل، لازم بود پدر را كه نسبت به آنان بدبين بود و آنان را نسبت به يوسف، امين نمى دانست، خوشبين سازند و دل او را از كدورت، پاك نمايند تا بتوانند يوسف را از او جدا كنند. به همين خاطر با بيانى كه عواطف پدر را تحريك كند، گفتند: اى پدر ما! چرا ما را بر يوسفْ امين نمى دانى، با اين كه ما فقط خير او را مى خواهيم و جز به

1.اشاره است به ابتداى آيه ۹ از سوره يوسف : «اقْتُلُواْ يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ» .

2.اشاره است به قسمت آخر آيه ۹ از سوره يوسف : «وَ تَكُونُواْ مِن بَعْدِهِ قَوْمًا صَــلِحِينَ» .

3.اشاره است به آيه ۱۰ از سوره يوسف: «قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ لاَ تَقْتُلُواْ يُوسُفَ وَ أَلْقُوهُ فِى غَيَـبَتِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِن كُنتُمْ فَـعِلِينَ» .

  • نام منبع :
    شعله هاي سرد
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد علي سروش
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5997
صفحه از 168
پرینت  ارسال به