45
شعله هاي سرد

سپس گفت: شب با هم بالاى پشت بام همسايه ثروتمند مى رويم. تو مرا بكش تا قتلم به گردن او بيفتد و حكومت، او را به خاطر قتلم قصاص كند و از بين ببرد.
هر چه غلام اصرار در انجام ندادن اين كاركرد، تأثيرى نداشت. غلام، نيمه شب به دستور مولاى حسود خويش، وى را بالاى بام همسايه مرد ثروتمند، گردن زد و زود به رختخواب خود باز گشت.
فردا قتل حسود بر بام همسايه كشف شد . هادى عبّاسى دستور بازداشت مرد ثروتمند را داد و از او بازپرسى كرد. سپس غلام را خواست و شرح حال ماجرا را از او جويا شد. غلام كه ديد مرد ثروتمند گناهى ندارد، جريان حسادت و كشتن را تعريف كرد.
خليفه سر به زير انداخت و فكر كرد و بعد سر برداشت و به غلام گفت: هرچند قتل نفْس كرده اى، ولى چون جوان مردى نمودى و فردى بى گناه را از اتّهام نجات دادى، تو را آزاد مى كنم. و او را آزاد كرد و اين چنين، زيان حسادت ، به خود حسود بازگشت. ۱ براى روح آدمى عذابى تلخ تر و جانكاه تر از نگاه هاى كينه توزانه تصوّر نمى شود. تو گويى اين حالت، مانند تيغ تيز، پديده هاى باارزش و متنوّع روان و مغز آدمى را مى تراشد و نابود مى كند. امير مؤمنان عليه السلام مى فرمايد:
وَ لاتَباغَضُوا؛ فَإِنَّها الْحالِقَةُ. ۲ نسبت به يكديگر كينه نداشته باشيد؛ چرا كه كينه، تيغ تيز تراشنده است.

۶. احساس رنج

امام على عليه السلام مى فرمايد:

1.داستان هاى ما ، ج ۲، ص ۱۳۸؛ خاتمة مستدرك الوسائل، ج ۳ (ذيل شرح حال فضل اللّه راوندى).

2.نهج البلاغة، خطبه ۸۶ .


شعله هاي سرد
44

الْحاسِدُ مُغْتاظٌ عَلى مَنْ لا ذَنْبَ لَهُ . حسود، بر كسى كه گناهى ندارد، خشمگين است. ۱
حسود ميل و خواسته خود را حقّ مطلق مى شمارد ، به حدّى كه حتّى قوانين لا يتغيّر طبيعت هم، اگر مطابق ميل او نباشند، او را خشمگين مى نمايند. وى طبيعت را ظالم مى پندارد كه چرا حقّ او را پايمال كرده است. ۲ گاهى خشم حسود به حدّى مى رسد كه هستى طرف مقابل را مزاحم هستى خود پنداشته، چنان بى رحم جلوه مى كند كه كوشش براى محو نمودن وى، برايش يك امر بديهى و لازم تلقّى مى گردد. امام على عليه السلام مى فرمايد :
إِذا أرادَ اللّهُ أَنْ يُسَلِّطَ عَلى عَبْدٍ عَدُوَّا ، لا يَرْحَمُهُ سَلَّطَ عَلَيْهِ حاسِدا . ۳ هنگامى كه خداوند بخواهد بر بنده اى، دشمنى را مسلّط گرداند كه بر او رحم نكند، حسودى را بر او مسلّط مى كند.
در زمان خلافت هادى عبّاسى ۴ ، مرد نيكوكار ثروتمندى در بغداد مى زيست. در همسايگى او، شخصى سكونت داشت كه به حال او حسد مى ورزيد . شخص، درباره مرد ثروتمند ، حرف هاى گوناگونى زد تا بدين وسيله دامن او را لكه دار كند؛ ولى چنين نشد. ناچار، تصميم گرفت غلامى بخرد و او را تربيت كند و مقصود خود را به وسيله او عملى سازد.
روزى پس از يك سال، به غلام گفت: تو چه قدر مطيع مولاى خود هستى؟ گفت: اگر بگويى خود را به آتش بينداز، انجام مى دهم. مولا(حسود) خوش حال شد و گفت: همسايه ام ثروتمند است و او را دشمن مى دارم. مى خواهم كه دستورم را انجام دهى.

1.كشف الريبة، ص ۵۵.

2.امام على عليه السلام مى فرمايد: « الْحَسُودُ غَضْبانُ عَلى الْقَدَرِ ؛ حسود بر قَدَر الهى، خشمگين است » (غرر الحكم، ح ۱۲۷۰) .

3.شرح نهج البلاغة ، ج ۲۰، ص ۳۰۰، ح ۴۲۱ .

4.او برادر هارون الرشيد بود و قريب يك سال خلافت كرد. پس از او، خلافت به هارون رسيد.

  • نام منبع :
    شعله هاي سرد
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد علي سروش
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5517
صفحه از 168
پرینت  ارسال به