سپس گفت: شب با هم بالاى پشت بام همسايه ثروتمند مى رويم. تو مرا بكش تا قتلم به گردن او بيفتد و حكومت، او را به خاطر قتلم قصاص كند و از بين ببرد.
هر چه غلام اصرار در انجام ندادن اين كاركرد، تأثيرى نداشت. غلام، نيمه شب به دستور مولاى حسود خويش، وى را بالاى بام همسايه مرد ثروتمند، گردن زد و زود به رختخواب خود باز گشت.
فردا قتل حسود بر بام همسايه كشف شد . هادى عبّاسى دستور بازداشت مرد ثروتمند را داد و از او بازپرسى كرد. سپس غلام را خواست و شرح حال ماجرا را از او جويا شد. غلام كه ديد مرد ثروتمند گناهى ندارد، جريان حسادت و كشتن را تعريف كرد.
خليفه سر به زير انداخت و فكر كرد و بعد سر برداشت و به غلام گفت: هرچند قتل نفْس كرده اى، ولى چون جوان مردى نمودى و فردى بى گناه را از اتّهام نجات دادى، تو را آزاد مى كنم. و او را آزاد كرد و اين چنين، زيان حسادت ، به خود حسود بازگشت. ۱ براى روح آدمى عذابى تلخ تر و جانكاه تر از نگاه هاى كينه توزانه تصوّر نمى شود. تو گويى اين حالت، مانند تيغ تيز، پديده هاى باارزش و متنوّع روان و مغز آدمى را مى تراشد و نابود مى كند. امير مؤمنان عليه السلام مى فرمايد:
وَ لاتَباغَضُوا؛ فَإِنَّها الْحالِقَةُ. ۲ نسبت به يكديگر كينه نداشته باشيد؛ چرا كه كينه، تيغ تيز تراشنده است.
۶. احساس رنج
امام على عليه السلام مى فرمايد: