41
شعله هاي سرد

۵. احساس خشم

هر كه ز كينه و حسد آتش خشم بر فروختاو ز تنور آتشى سوى تنور مى رود. ۱
ابتدا يك داستان: چون آوازه نبوّت پيامبر صلى الله عليه و آله در مدينه بالا گرفت، عبد اللّه بن اُبَىّ ـ كه از بزرگان يهود بود ـ حسدش به پيامبر صلى الله عليه و آله بيشتر شد و در صدد قتل ايشان برآمد.
او براى وليمه عروسى دخترش، پيامبر صلى الله عليه و آله و على عليه السلام و ساير اصحاب را دعوت نمود و در ميان خانه خود، چاله اى حفر كرد و روى آن را با فرش پوشانيد و ميان آن گودال را پر از تير و شمشير و نيزه نمود. همچنين غذا را به زهر، آلوده نمود و گروهى از يهوديان را در مكانى با شمشيرهاى زهرآلود پنهان كرد... تا آن حضرت و اصحابش پا بر گودال گذاشته، در آن فرو روند و يهوديان با شمشيرهاى برهنه بيرون بيايند و آنان را به قتل برسانند. نيز فكر كرد كه اگر اين نقشه عملى نشد، آنان را با غذاى زهرآلود از بين ببرد.
جبرئيل از طرف خداى متعال، خبر اين دو كيد را ـ كه از حسادت ، نشئت گرفته بود ـ به پيامبر صلى الله عليه و آله رساند و گفت: « خدايت مى فرمايد: به خانه عبد اللّه بن اُبَىّ برو و هر جا گفت: « بنشين » ، قبول كن و هر غذايى آورد، تناول كنيد كه من شما را از شرّ و كيد او حفظ و كفايت مى كنم ».
پيامبر صلى الله عليه و آله و امير مؤمنان عليه السلام و ديگر اصحاب، وارد منزل عبد اللّه شدند و او تكليف به نشستن در صحن خانه نمود. همگى روى همان گودال نشستند و اتّفاقى نيفتاد. عبداللّه تعجّب نمود و دستور آوردن غذاى مسموم را داد و غذا را آوردند. پيامبر صلى الله عليه و آله به على عليه السلام و همراهان ديگر فرمود:
اين تعويذ را بر غذا قرائت نماييد: « بِسْمِ اللّهِ الشّافى، بِسْمِ اللّهِ الْكافى، بِسْمِ اللّهِ الْمُعافى ، بِسْمِ اللّهِ الَّذى لايَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَىْ ءٌ وَ لا داءٌ فِى الْأَرْضِ وَ لا فِى السَّماءِ وَ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ ».

1.ديوان فيض ، ص ۱۳۷ .


شعله هاي سرد
40

فقط اشخاص كم همّتى مثل حسود، دنيا را تمام همّت خود قرار مى دهند و بر دوستان خود حسد مى ورزند ، چنان كه امام على عليه السلام مى فرمايد :
مِنْ صِغَرِ الْهِمَّةِ حَسَدُ الصَّديقِ عَلَى النِّعْمَةِ . ۱ حسادت حسود بر نعمت دوست ، از پست همّتى است .

۴. احساس تأسّف

امام على عليه السلام مى فرمايد:
الْحَسُودُ ظالِمٌ، ضَعُفَتْ يَدُهُ عَنِ انْتِزاعِ ما حَسَدَكَ عَلَيْهِ، فَلَمّا قَصُرَ عَلَيْكَ، بَعَثَ إلَيْكَ تَأَسُّفُهُ. ۲
حسود، ظالم است؛ ولى دستش از جدا كردن آنچه بر آن به تو حسادت مى ورزد، ضعيف (كوتاه) است. پس چون از آسيب رساندن به تو ناتوان است، نسبت به تو تأسّف مى خورد.
تأسّف ، حسرتى است آميخته با غضب و غيظ؛ ۳ واكنشى عاطفى به شكست و محروميتى خاص. حسود، خود را محروم و زيان ديده مى بيند و عامل اين محروميت را شخصِ برخوردار از نعمت مى داند؛ زيرا حسود، هيچ وقت فكر نمى كند آن كس كه بيشتر دارد، حتماً خيلى سخت تر كار كرده است. او گمان مى كند كه هر موقعيتِ بهترى از نظر روانى يا مالى يا... قيمتى دارد كه شخص برخوردار از نعمت، هرگز حاضر به پرداخت آن نيست. اكثر افراد حسود فكر مى كنند كه حقّ آنان ضايع شده است؛ يعنى آنها كمتر از حقّشان به دست مى آورند و ديگرى بيشتر از حقّش به دست مى آورد. و بدين گونه، تأسّف، احساسى عاطفى ناشى از محروميت و شكست و ناتوانى است.

1.غرر الحكم، ح ۹۲۵۶.

2.شرح نهج البلاغة ، ج ۲۰ ، ص ۳۳۱، ح ۸۰۰ .

3.معجم الفروق اللغويّة .

  • نام منبع :
    شعله هاي سرد
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد علي سروش
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5804
صفحه از 168
پرینت  ارسال به