دست يابد، به وى رشك مى برد؛ زيرا زوال نعمت از او، مقدّمه آن است كه خودش بتواند به آن نعمت دست يابد.
در اين مورد، چاره آن است كه حسود، اين شناخت را پيدا كند كه نعمت هاى دنيا وسيله آزمايش انسان اند و هر كه نعمت بيشترى در اختيار داشته باشد، مسئوليت بيشترى نيز خواهد داشت؛ ۱ هر كه بامش بيش، برفش بيشتر.
بنا بر اين، خودِ اين نعمت ها، منشأ براى سعادت انسان نمى شوند و بستگى به اين دارد كه انسان از آنها چگونه استفاده كند. ممكن است اين نعمت، منشأ كمال وى نباشد و او نتواند از آن به طرز درست استفاده كند. در اين صورت است كه آن نعمت، نه تنها براى او فايده اى در بر ندارد، بلكه برايش نقمت و عذاب خواهد بود.
نيز بايد چنين بينديشد كه بر فرض هم كه دستيابى به آن نعمت به صلاح وى باشد و باعث سعادت او بشود و برايش فساد و فتنه و نقمت نباشد؛ امّا بايد آن را با تلاش خود و خواست خدا به كف بياورد ، بدون آن كه زوال آن نعمت را از ديگرى در نظر داشته باشد و به عبارت ديگر، بايد تلاشش مثبت و مفيد باشد، نه تخريبى و زيانبار.
۳ . شناخت امتيازات به دست آمده از زورگويى، قدرت پرستى و خودكامگى
رشك بردن به امتيازاتى كه ديگران از طريق زورگويى و ظلم و... به دست آورده اند ، در حقيقت ، به معناى آرزو كردن تيره روزى دنيوى و عذاب اُخروى است ؛ چرا كه عواقب چنين اعمالى در دنيا و آخرت ، نزد همگان ، روشن و قطعى است .
در اين مورد، شخص مبتلا به حسادت بايد صاحب اين مقدار عقل و انديشه باشد كه بتواند تشخيص دهد كه بايد توان و استعداد خود را در راه ريشه كن كردن عوامل و رويدادهاى ناشايست به كار بيندازد .
به طور كلّى ، پيش روى حسود ، دو راه وجود دارد : يا بايد در راه ريشه كن كردن