او چيره شده است، چنان كه اگر بشنود در جايى، مانندى براى او پيدا شده است، مكدّر مى شود و مرگ او را خواستار مى شود و به وى حسادت مى ورزد.
اين صفت نيز در حقيقت، ريشه در همان كبر و خودپسندى دارد و در جاى خود گفتيم كه خودپسندى، ريشه در احساس حقارت درونى فرد دارد.
۷. خباثت و بُخل شديد
كسى كه به خاطر خباثت باطن و بُخل شديد نمى تواند كس ديگرى را در نعمت و خوشى ببيند، دچار حسادت مى شود. ۱ در بحث از جنبه عاطفى حسادت، بحث بخل را مطرح نموديم و گفتيم كه شخص حسود، هنگام حسادت، احساس بخل مى كند و بخلش هم بخل معمولى نيست؛ بلكه بخل شديد (شُحّ) است . بنا بر اين، بخل نمى تواند علّت ايجاد حسادت باشد؛ بلكه يا خود، معلول حسادت است و يا هر دو، معلول علّتى ديگرند، و بعداً خواهيم گفت كه هم بخل و هم حسادت، معلول احساس حقارت اند.
۸ . احساس ذلّت نفس
امام خمينى در چهل حديث خود، ريشه حسادت را احساس ذلّت نفس معرّفى مى نمايد:
از براى حسد، اسباب بسيارى است كه عمده آن به رؤيت ذُلّ نفس بر مى گردد؛ يعنى وقتى كه [شخص ،] غير را كامل ديد، در او يك حالت ذُل و انكسارى رخ [مى]دهد كه اگر عوامل خارجيه و مصلحات نفسانيه نباشد، حسد توليد [مى]كند. و گاه شود كه ذلِّ خود را در همسرىِ غير با خود پندارد، چنانچه صاحب كمال و نعمت بر مثل خود يا تالى تلو خود، حسد ورزد. ۲ امام خمينى در ادامه از اين فراتر رفته، همين حالت ذلّت نفس را حقيقت حسادت تلقّى مى نمايد: