مى سازند. پروردگارا! اموالشان را نابود كن و [به جرم گناهانشان،] دل هايشان را سخت ساز، به گونه اى كه ايمان نياورند تا عذاب دردناك را ببينند. [خداوند]فرمود: « دعاى شما پذيرفته شد. استقامت به خرج دهيد و از راه [و رسم] كسانى كه نمى دانند، پيروى نكنيد » .
در اين جا حضرت موسى عليه السلام زينت و اموال را براى فرعون نعمت نمى دانست؛ بلكه نقمت مى دانست. از اين رو آرزوى زوال نعمت او را ننموده؛ بلكه در حقيقت، آرزوى زوال نقمت از او كرده است.
۲. تعزّز و ترفّع ۱
نراقى كه اين سبب را با عنوان « بيم تكبّر » مطرح نموده است، مى گويد:
حسود، گمان مى كند كه چون يكى از همگنان او به نعمتى برسد، بر او كبر و ناز مى كند و عزّت او را به خطر مى اندازد و لذا آرزو مى كند تا بدان نعمت نرسد، يا اگر رسيده است، نعمت از او زايل مى شود. ۲ بنا بر اين، بر حسود، سنگين است كه كسى بر او ترفّع كند، چنان كه طاقت كبر و فخر او را ندارد.
۳. كبر
نراقى كه اين علّت را با عنوان « فخرفروشى » مطرح كرده، مى گويد:
كسى كه بخواهد به ديگران فخر بفروشد و نخواهد كه ديگران به نعماتى برسند كه تحمّل كبر و ناز او نكنند. ۳ به عبارت ديگر، تكبّر نمودن حسود بر صاحب نعمت، جز با زوال نعمت او ميسّر نمى شود. مشركان نيز از همين رو بر پيامبر صلى الله عليه و آله حسادت مى ورزيدند و مى گفتند:
«لَوْلاَ نُزِّلَ هَـذَا الْقُرْءَانُ عَلَى رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ . ۴