از اين تعريف، شقوق ديگرى را نيز مى توان استنباط نمود. يكى، اين كه: اگر كسى به خاطر نابودى نعمت ديگرى خوش حال شود و يا به خاطر ناگوارى هاى كسى شادمان گردد، چنين فردى حسود است؛ چرا كه وى همانند كسى است كه قبل از بين رفتن نعمت، آرزوى نابودى آن را داشته است. البتّه چه بسا قساوت، در صورت دوم (شادمانى بر ناگوارى هاى كسى) بيشتر نيز باشد؛ زيرا در صورت اوّل، شايد فرد به هنگام مصيبت ديگران متأثّر شود، امّا در صورت دوم، فرد، قَسىّ القلب و بى رحم گرديده است و گويا از انسانيت، برهنه شده است، و به قول سعدى:
تو كز محنت ديگران بى غمىنشايد كه نامت نهند آدمى . ۱
شِقّ ديگر، اين كه: اگر كسى به خاطر دستيابى يك مؤمن به نعمتى، غمگين شود، اين فرد نيز داراى حسادت است؛ زيرا وى در حقيقت، قبل از دستيابى ديگرى به نعمت، آرزوى دست نيافتن به آن را براى وى داشته است و آرزو كردنِ دست نيافتنِ كسى به نعمت، با آرزو كردن نابودى نعمتى كه شخص به آن دسته يافته است، مساوى است.
قرآن كريم به اين دو نوع حسادت، اشاره نموده است:
«إِن تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُواْ بِهَا وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لاَ يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْـئا إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ . ۲ اگر نيكى به شما برسد، آنان را ناراحت مى كند، و اگر حادثه ناگوارى براى شما رخ بدهد، خوش حال مى شوند. و [امّا] اگر [در برابرشان] استقامت و پرهيزگارى پيشه كنيد، نقشه هاى [خائنانه] آنان، به شما زيانى نمى رساند. خداوند به آنچه انجام مى دهند، احاطه دارد» .
از اين مطالب، روشن شد كه حسد ، از امراض قلبى (باطنى) و داخل در دايره ذهن است. بنا بر اين، اگر تأثير حسد، از حيطه ذهن و درون، به هر شكل ممكن (چه به