دارند . به طور معمول، والدين به هنگام تولّد فرزند اوّل، خوش حال اند و وقت و توجّه قابل ملاحظه اى را صرف نوزاد جديد مى كنند و معمولاً فرزندان اوّل، توجّه فورى و تقسيم نشده والدينشان را دريافت مى كنند. در نتيجه، اين كودكان تا زمانى كه فرزند دوم به دنيا نيامده، زندگى شاد و امنى دارند؛ امّا بعد از آن، محبّتى كه دريافت مى كرده اند، بايد تقسيم شود. همچنين اغلب بايد به ظلمِ « انتظار كشيدن » براى رسيدگى به آنان پس از برآورده شدن نيازهاى نوزاد جديد ، تن در دهند و پيوسته شنواى اين تذكّر باشند كه سكوت را رعايت كنند تا آرامش نوزاد جديد بر هم نخورد.
همه فرزندان اوّل، ضربه تغيير مقام خود در خانواده را احساس مى كنند؛ امّا آنهايى كه بسيار نازپرورده بار آمده اند، صدمه بيشترى را احساس مى كنند. درجه اين صدمه به سنّ فرزند اوّل در هنگام تولّد رقيب نيز بستگى دارد. ۱ گفتنى است كه فرزند اوّل در مقايسه با كودكان بعدى، حسادت بيشترى از خود نشان مى دهد. ۲ در فرزند دوم نيز بايد گفت كه او هميشه نمونه اى از رفتار فرزند اوّل را به عنوان يك الگو (تهديد يا منبع رقابت) در اختيار دارد.
فرزند آخر نيز اغلب محبوب خانواده مى شود، بخصوص اگر همشيرهايش چند سال بزرگ تر از او باشند . حال اگر فرزند آخر بيش از اندازه نازپرورده بار آمده باشد، احتمال دارد كه وقتى بزرگ تر شد، درماندگى و وابستگى كودكى خويش را حفظ كند و از آن جا كه به تلاش كردن خو نگرفته و عادت كرده كه از وى مراقبت شود، سازگارى با بزرگ سالى را مشكل بيابد.
تك فرزندى
تك فرزندان، هرگز جايگاه برترى و قدرتى را كه در خانواده دارند، از دست نمى دهند؛ يعنى در كانون توجّه باقى مى مانند. تك فرزندان هنگامى كه در مى يابند در محيط هاى زندگى خارج از خانه (مثل مدرسه) در كانون توجّه نيستند، احتمالاً دچار مشكلاتى خواهند شد. اين كودكان ياد گرفته اند كه نه تقسيم كنند و نه رقابت. از