رفتارهاى نامطلوب است.
در اين حالت، شخص، نعمت ها، امتيازات و توانمندى هاى خويش را نخواهد ديد و گويا چشمانش براى ديدن نعمت هايى كه خداوند به او داده است، كور شده است. او فقط به دارايى هاى ديگران مى نگرد و همه را از خويش خوش بخت تر مى پندارد و در مقايسه خود با ديگران، خود را كوچك و بى چيز ارزيابى مى كند و تمام فضل هاى خداوند را انكار مى كند. در چنين حالتى است كه شخص، دچار حسادت مى شود. امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
الْحَسَدُ أَصْلُهُ مِنْ عَمْىِ الْقَلْبِ وَ جُحُودِ فَضْلِ اللّه تَعالى. ۱ ريشه حسد، از كورى دل و انكار فضل خداوند متعال است.
و چنان كه توضيح داديم، ريشه اين كوردلى، همان « عقده حقارت » در درون فرد است.
حضرت سليمان عليه السلام هنگامى كه تخت ملكه را نزد خود حاضر ديد، گفت:
«هَـذَا مِن فَضْلِ رَبِّى لِيَبْلُوَنِى ءَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ. ۲ اين از فضل پروردگار است [و نه به خاطر استحقاق من،] تا مرا بيازمايد كه : آيا شكر [نعمت او را] به جا مى آورم، يا كفران مى كنم؟» .
در اين جمله، چند نكته است:
اوّلاً، حضرت سليمان عليه السلام نعمت دهى خداوند و بهره مندى خويش از نعمت هاى او را مى ديد و به آن اقرار مى كرد .
ثانياً، در عين دارا بودن، دچار غرور و نخوت نمى شد و آن را براى امتحان خويش ارزيابى مى كرد.
او در اين ميان، نه فضل خداوند را منكر مى شد ـ تا دچار كفر بشود ـ و نه دچار