481
شناخت نامه حدیث - جلد اول

فاعل و مفعول با دو حرف، دو معناى كاملاً متفاوت پديد مى‏آورد و نديدن اين حروف، بويژه در جايى كه فاعل يا مفعول جمله، ميان فعل و حرف فاصله انداخته باشد، كم نيست. اين بى‏توجّهى، موجب مى‏شود تا معناى نخست فعل (يعنى معناى آن، پيش از تركيب با حرف)، به ذهن بيايد و از معناى جديدِ حاصل آمده از تركيب، غفلت شود. براى نمونه، امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد:

كَذَبَ العادِلُونَ بِكَ إذْ شَبَّهُوكَ بِأصنامِهم ونَحَلُوكَ حِليةَ المَخلوقينَ بِأوهامِهم.۱

همتا قراردهندگانت، دروغ گفتند آن گاه كه تو را به بت‏هايشان همانند كردند و جامه آفريدگان را به گمانِ بى‏پايه خود، بر تو پوشاندند.

در اين جمله، تركيب «عادلون» با حرف «باء»، معناى «همتا قرار دهندگان» مى‏دهد و با آنچه در آيه اوّل سوره انعام آمده، شبيه است.۲ همين مادّه، اگر با «عن» يا «إلى» متعدّى شود، معنايى ديگر مى‏يابد؛ مانند «عَدَلَ عَنِ الطَّريقِ» كه به معناى منحرف شدن و كناره گرفتن است «عَدَلَ إلى» كه به معناى به سوى جايى رفتن مى‏باشد.۳

۲. آميختگى زبانى

داد و ستد فرهنگى، زمينه داد و گرفت زبانى و وام‏گيرى واژه‏ها را فراهم مى‏آورد. زبان عربى نيز از اين روند فرهنگى بيرون نبوده و نيست ؛ هر چند ممكن است واژه‏هايى كه به ديگر زبان‏ها داده است، بسيار بيشتر از كلماتى باشد كه وام گرفته

1.. نهج البلاغة ، ترجمه شهيدى : خطبه ۹۱ .

2.. «الْحَمْدُ للّه‏ِ الَّذِى خَلَقَ السَّماوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَ النُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يعْدِلُونَ ؛ ستايش، خدايى را كه آسمان‏ها و زمين را آفريد و تاريكى‏ها و روشنايى را پديد آورد . با اين همه، كسانى كه كُفر ورزيده‏اند، ]غير او را [با پروردگار خود برابر مى‏كنند» .

3.. ر . ك : الصّحاح : ج ۳ ص ۱۲۴۴ ، العين : ج ۶ ص ۲۷۶ ، الإرشاد : ج ۲ ص ۷۴ ، المناقب لابن شهرآشوب : ج ۲ ص ۱۳۴ ، الصراط المستقيم : ج ۱ ص ۱۵۷ .


شناخت نامه حدیث - جلد اول
480

نابه‏جا گفت و امام عليه‏السلام، وى را «حائِك بن حائِك» خواند.

برخى از مترجمان، «حائِك» را از ريشه «حَوَك (به معناى بافندگى)» دانسته و اشعث را «بافنده» معنا كرده‏اند؛ امّا اين معنا با تاريخ و تبار اشعث، سازگار نيست؛ زيرا او و پدرش از بزرگان و رؤاى قبيله بزرگ كِنْده در يمن بوده‏اند؛ حال آن كه بافندگى، در آن روزگار شغل پايين فرودستان بوده است.۱ از اين رو، برخى احتمال داده‏اند «حائِك» از ريشه «حَيَك» به معناى «تبختر و تكبّر» باشد كه با شخصيت و رفتار نقل شده از اشعث، همخوانى دارد.۲

گفتنى است مى‏توان كاربرد «حائِك» را مجازى و به معناى دروغ‏باف دانست. اين معنا نزد امام صادق عليه‏السلام ياد شد و ايشان، حائِكى را كه به خدا و رسولش دروغ ببندد، ملعون خواند.۳

در پايان، به هيئت‏هاى مشترك حاصل از شباهت ابواب مجرّد و مزيد، اشاره مى‏كنيم؛ مسئله‏اى كه توجّه به آن در نسخه‏هاى خطّى ـ كه بيشترشان اِعراب و تشديد ندارند ـ، مهم است. در اين‏جا با توجّه به سازگارى معناى حاصل از هيئت انتخاب شده با بقيّه جمله، بايد در تعيين هيئت و معناى واژه بكوشيم.

ج ـ همراهى حروف

عامل ديگر پديد آمدن معانى متعدّد براى يك كلمه، تركيب آن با برخى حروف، مانند حروف تعدّى است كه با همه كوچكى‏شان، نقش‏هاى بزرگى را در جمله ايفا مى‏كنند. بى‏توجّهى به اين حروف و تفاوت معنايى هر يك با ديگرى، گاه معنايى متضاد با مقصود اصلى گوينده را نتيجه مى‏دهد.۴ در موارد متعدّدى، تركيب يك فعل يا اسم

1.. ر . ك : دانش‏نامه امير المؤمنين عليه‏السلام : ج ۱۲ ص ۶۱ .

2.. ر . ك : نهج البلاغة ، ترجمه سيّد جعفر شهيدى : ص ۴۵۴ و ۴۵۵ . تعليقه ۳ و ۵ بر خطبه ۱۹ .

3.. ر . ك : الكافى : ج ۲ ص ۳۴۰ ح ۱۰ .

4.. اگر در روايت مشهور «فَمَن رَغِبَ عَن سُنَّتى فَلَيسَ مِنِّى» كه بخشى از سخن پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله است، «عن» جاى خود را به «فى» بدهد، معنايى كاملاً عكس، نتيجه مى‏دهد؛ زيرا «رغب فيه»: «أراده» و «رغب عنه»، «لم يردّه»، معنا مى‏دهد ر . ك : الكافى : ج ۵ ص ۴۹۶ و صحيح البخارى : ج ۵ ص ۱۹۴۹ ح ۴۷۷۶ .

  • نام منبع :
    شناخت نامه حدیث - جلد اول
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری با همکاری جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1397
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1342
صفحه از 501
پرینت  ارسال به