ج ـ تحريف معنوى
۴۹۱.امام صادق عليهالسلام: گروهى ادعا مىكنند كه من، امام آنها هستم. به خدا سوگند كه من، امام آنها نيستم. خدا، لعنتشان كند ! هر چه من پردهپوشى مىكنم، آنان، پردهدرى مىكنند. من مىگويم: «چنين و چنان»، آنان مىگويند: مقصودش، فلان و بهمان است. من، در حقيقت، امامِ كسى هستم كه اطاعتم كند.
۴۹۲.امام صادق عليهالسلام: گاه براى كسى حديثى مىگويم و او را از مجادله و بگومگو در دين خداوند و از قياس، نهى مىكنم ؛ امّا وقتى از نزدم بيرون مىرود، گفتارم را به صورتى ناصحيح به تأويل مىبرَد. من به گروهى فرمان دادم كه به سخن و استدلال درآيند و گروهى را باز داشتم. هر يك، سخنم را مطابق ميل خود، تأويل مىكند و مىخواهد از خدا و پيامبرش سرپيچى كند. اگر گوش مىدادند و فرمان مىبُردند، چيزى (علمى) را نزدشان مىنهادم كه پدرم نزد يارانش نهاد. ياران پدرم، زنده و مردهشان، مايه زينت بودند، مقصودم زراره و محمّد بن مسلماند و لَيث مرادى و بُرَيد عِجلى هم از جرگه اين افرادند. آنان، عادلانى كامل [و راستگو] بودند. آنان [در شمار:] «و پيشى گيرندگانِ پيشى گيرندگان بودند و آنان، مقرّباند».
۴۹۳.رجال الكشّىـ به نقل از مفضّل بن عمر ـ: روزى فيض بن مختار نزد امام صادق عليهالسلام آمد و آيهاى را براى ايشان، قرائت كرد. من شنيدم كه امام عليهالسلام، آن را تأويل كرد. فيض به امام عليهالسلام گفت: خدا، مرا فدايت كند ! اين اختلاف ميان پيروان شما چيست ؟ امام عليهالسلام فرمود: «چه اختلافى، اى فيض ؟». فيض به امام عليهالسلام گفت: من در جلسههاى ايشان در كوفه مىنشينم و از شدّت اختلافشان در حديث، نزديك است كه به شك بيفتم ؛ امّا به نزد مفضّل بن عمر، باز مىگردم و او از چيزهايى مرا آگاه مىكند كه جانم آسوده مىشود و قلبم به آنها آرام مىگيرد.
امام صادق عليهالسلام فرمود: «آرى. آن، همان گونه است كه مىگويى، اى فيض ! مردم، شيفته دروغ بستن به ما شدهاند، چنان كه [گويى] خدا، آن را بر ايشان واجب كرده و چيزى جز آن از ايشان نمىخواهد. من به يكى از آنها حديثى مىگويم، امّا از نزد من بيرون نرفته، آن را به معناى ديگرى غير از معناى درستش، تأويل مىكند. اين، از آن روست كه اينها با حديث ما و محبّت ما، آنچه را نزد خداست، نمىطلبند و با آن، تنها دنيا را مىطلبند و هر يك، دوست دارد كه رئيس خوانده شود. هيچ بندهاى نيست كه خود را بالا ببرد، مگر آن كه خداوند، او را پايين مىآورد و هيچ بندهاى نيست كه خود را پايين بياورد، جز آن كه خداوند، بالايش مىبرَد و شرافتش مىبخشد. هر گاه حديث ما را خواستى، نزد اين فردِ نشسته برو» و با دستش به يكى از يارانش اشاره فرمود. از يارانمان (شيعيان) در باره او پرسيدم. آنها گفتند: او زُرارة بن اَعيَن است.