راه دستيابى به سبب ورود، مطالعه كتابهاى متناسب با زمينه و موضوع اصلى حديث است. براى درك و فهم بهتر نامههاى اميرمؤمنان عليهالسلام به معاويه و چرايى و چگونگى خطبههاى حماسى امام حسين عليهالسلام، مراجعه به كتابهاى تاريخ و سيره، لازم است، همان گونه كه فهم احاديث فقهى، در گرو شناخت نظريات فقهى معاصر ائمّه عليهمالسلام و پرسشهاى جارى است.
گام آخر: بهرهگيرى از دانش بشرى
امامان عليهمالسلام به دليل ارتباط با آفريدگار خلقت و شناخت قوانين آن، به بيان گزارههايى حقيقتنما و واقعگرا مىپردازند. از اين رو، حديث، مانند يك گزاره واقعنماى علمى، مىتواند به فرآيند پرسش و آزمايش درآيد. از اين امر، تنها احاديثى استثنا مىشوند كه به واقعيات فراعقلى، مانند برزخ و قيامت، يا احكام اعتبارى در فقه، نظر دارند. نمونهاى از تعامل حديث و واقعيت خارجى، آزمايشهاى علمى و مشاهدههاى بالينى است كه مدّعاى برخى احاديت پزشكى را تأييد، يا عموميت آن را تغيير دادهاند، سفارشهايى را جهانى و فرامنطقهاى و توصيههايى را ناظر به افراد و جغرافيايى محدود و خاص مىكنند.
دانشهاى بشرى با پرسشآفرينى، به فهم ژرفتر حديث كمك مىكنند و دغدغههاى ذهنى، ذهن هشيار حديثپژوه را به گاه مواجهه با متن، به استخراج لايهها و لطايف نهفته و پنهان آن، وا مىدارند و متن را به استنطاق مىكشانند و همان گونه كه اديبان زبردست، نكات لطيف و زيباى متن را استخراج مىكنند، محدّثان آشنا با روانشناسى و سياست و مديريت، مىتوانند ويژگىهاى نهفته حديث را بيرون كشند.۱