461
شناخت نامه حدیث - جلد اول

مؤلّف يا گوينده، با جمله‏هايى به رشته كشيده، مخاطب خود را هدايت مى‏كند و از اين رو، هر يك از آنها مى‏توانند به درك جمله‏هاى ديگر، كمك كنند و براى يكديگر، قرينه شوند. براى نمونه، ما با ذكر واژه «كاسه»، يا «قلاّده» در كنار «شير»، مقصود خود را از آن، معيّن مى‏كنيم و گاه با تضمين آيه و حديث و مَثَلى، به ابهام جمله، پايان مى‏دهيم. قرينه‏هاى داخلى، در درون متن وجود دارند و از جنس همان سخن و نوشته هستند و از اين رو، نمى‏توان آنها را برشمرد؛ امّا مهم‏ترين آنها، اقتباس و تلميح و تعليل گوينده و سؤل‏هاى مخاطب هستند كه در دانش فقه الحديث، به آنها پرداخته شده است.۱ در دانش اصول فقه نيز به بخش‏هايى از اثر گذارى تعليل در گذار از مفهوم متن به مقصود گوينده با دو عنوان تعميم و تخصيص حاصل از تعليل، اشاره شده است.

۲ ـ ۲. قرينه‏هاى كلامى منفصل (خانواده حديث)

گوينده سخن و نويسنده متن، حق دارد قرينه‏هاى كلامى خود را پيش از آن، يا پس از آن، مطرح كند. اين كار، چه از سرِ ناچارى باشد و چه به جهت مسائل ديگر، مخاطب را موظّف مى‏سازد تا ديگر سخنان مرتبط با سخن اصلى را بيابد و در كنار آن بچيند، اگر چه صاحب سخن نيز مكلّف است، به گونه‏اى مخاطب را از آنها آگاه سازد. اين قاعده عرفى محاورات، به هنگام كار با حديث، توسعه مى‏يابد و ما ناگزيريم از سخنان ديگر معصومان عليهم‏السلام كه ناظر به حديث مورد پژوهش ماست، بهره بگيريم و سخن هر امام عليه‏السلام را براى سخن ديگر امامان عليهم‏السلام، قرينه بدانيم. دليل اين امر، ديدگاه كلامى ماست كه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و امامان از اهل بيت او را نورى واحد مى‏دانيم كه به تصريح خودشان، سرچشمه معرفت همگى، يكى، يعنى خداوند متعال است و سخنانشان، تصديق كننده يكديگر بوده و پاسخ همه آنان به يك سؤل، يكسان است.۲

1.. ر . ك : روش فهم حديث : فصل گردآورى قرينه‏ها ، قرينه‏هاى داخلى .

2.. ر . ك : ح ۷۱۵ .


شناخت نامه حدیث - جلد اول
460

متعال و تنگ‏نظرى در معانى حديثى و قرآنى، گرفتار آمدند.

مرحله دوم: فهم مقصود

آنچه از متن فهميده مى‏شود، در موارد فراوانى با مقصود مؤلّف و گوينده سخن، يكسان است. او نيّتى داشته و براى رسيدن به هدفى خاص، سخنى را گفته، يا متنى را نوشته است. مخاطب براى رسيدن به آن مقصود، متن را مى‏كاود و مى‏فهمد و با اجراى اصل‏هاى زبانى و منطقى، برداشت خود را به گوينده و نويسنده، نسبت مى‏دهد. با اين همه، مؤلّف و سخنران، مى‏تواند با نشاندن قرينه‏هايى در كنار سخن و يا ارائه پيش و پس آنها، آنچه را از اثرش فهميده مى‏شود، تغيير دهد و ميان مفهوم نخست متن و مقصود خود، تفاوت ايجاد كند. در علم اصول فقه، دو اصطلاح «مراد استعمالى» و «مراد جدّى»، ناظر به همين مسئله‏اند.

آنچه از فهم متن فهميده مى‏شود، بلافاصله و بدون جستجو از قرينه‏ها، قابليت استناد تامّ و قطعى به صاحب متن را ندارد و براى رسيدن از مفهوم به مقصود، گردآورى قرينه‏هاى متعدّدى لازم است كه برحسب نوع آن، به دو دسته قرينه‏هاى كلامى و مقامى و بر پايه جايگاه و اتصال به كلام متصل و منفصل، به منفصل (= جدا) و متصل (= چسبيده)، تقسيم مى‏شوند. از تداخل اين دو دسته‏بندى، چهار حالت، امكان وقوع مى‏يابند: قرينه‏هاى كلامى متصل و منفصل و قرينه‏هاى مقامى متصل و منفصل كه چون قرينه‏هاى مقامى منفصل، امكان وقوع در خارج را ندارند، يا بسيار نادرند، نياز به يافتن سه دسته قرينه داريم كه آنها را به ترتيب، «قرينه‏هاى داخلى كلامى، يا لفظى متصل»، «خانواده حديث» و «اسباب ورود حديث» مى‏ناميم و توضيح هر يك مى‏آيد.

۲ ـ ۱. قرينه‏هاى كلامى متصل (قرينه‏هاى لفظى داخلى)

همسويى اجزاى سخن و نوشته، اصل اوّلى در گفتگوها و متن‏هاى متعارف است.

  • نام منبع :
    شناخت نامه حدیث - جلد اول
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری با همکاری جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1397
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1313
صفحه از 501
پرینت  ارسال به