محو كند.۱
محدّثان اهل سنّت، با نقل اين روايت، بر آناند تا عمل خليفه اوّل و دوم را با سخن پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله همسان بدانند و عمل آنها را به پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله نسبت دهند.
اين استدلال نيز از جهاتى باطل است:
الف ـ بخارى و بعضى ديگر گفتهاند كه اين حديث، موقوف است.۲ به ديگر سخن، اين حديث، گفتار ابوسعيد خُدرى است و به پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله، مستند نيست؛ چون به غير از يك طريق، در همه طرق ديگر، ابوسعيد خُدرى اين سخن را از جانب خود بيان كرده و به پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله، اِسناد نداده است.
ب ـ احاديث گوناگونى در جواز كتابت حديث از پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله نقل شدهاند كه با اين روايت، معارضاند.۳
ج ـ بر فرض پذيرش صدور روايت منع، احاديث جواز كتابت، ناسخ اين روايت به شمار مىروند؛ زيرا پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله در روزهاى پايانى عمر شريف خويش، از مسلمانان خواست كه براى ايشان قلم و دوات بياورند تا براى آنان، نوشتهاى بنويسد كه به سبب آن، هيچ گاه گمراه نشوند.۴
د ـ مهمترين نكته در جعل انتساب اين سخن به پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله، تحليل رويكرد خلفا در توجيه منع از كتابت حديث است. خليفه اوّل و دوم، مانع نگارش حديث شدند و مورد اعتراض ابتدايىِ اصحاب نيز قرار گرفتند، ولى براى توجيه عمل خود، هيچ گاه به اين حديث، استناد نكردند و تنها به بيان توجيهاتى از جانب خود
1.. ر . ك : ح ۴۵۵ ، گفتنى است اهل سنّت، روايات كتاب صحيح مسلم را همچون روايات صحيح البخارى ، معتبر و قابل عمل مىشمارند .
2.. ر . ك : فتح البارى : ج ۱ ص ۲۰۸ ، تقييد العلم : ص ۳۲ .
3.. ر . ك : صحيح البخارى : ج ۱ ص ۳۳ ـ ۳۵ . بسيارى از روايات اين كتاب، بر اين مطلب، دلالت دارند كتاب العلم : ص ۶۵ ـ ۷۰ .
4.. صحيح البخارى : ج ۳ ص ۱۱۵۵ ح ۲۹۹۷ .