حتّى احاديث پيامبر صلىاللهعليهوآله، سبب بىاعتنايى به آن نمىشود.
ب ـ پس از سال صدم هجرى، كتابهاى روايى فراوانى به نگارش درآمدند، ولى سبب كنار نهادن قرآن نشدند.
ج ـ روايات پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله، مجموعهاى از معارف دينى هستند كه تبيين و تفسير قرآن نيز به شمار مىروند و زمينه را براى رجوع به قرآن، فراهم مىسازند. اين گروه از روايات كه به خواندن، تدبّر، تبيين و تفسير قرآن مىپردازند، نه تنها سبب كنار نهادن قرآن نمىشوند بلكه سبب ترغيب به روى آوردن به قرآن و تدبّر در آن نيز خواهند شد. مراد از رجوع به قرآن و تدبّر در آن، مراجعهاى آگاهانه است، نه قرائت، تلاوت و حتّى حفظ قرآن، بدون آگاهى از آموزههاى آن.
۲. ترس از اختلاط قرآن و حديث
استدلال خليفه دوم در برابر صحابيان، در توجيه عمل خويش در سوزاندن احاديث نبوى، آن بود كه نوشتن قرآن و حديث، سبب اختلاط آن دو مىشود و تشخيص قرآن از حديث را دشوار مىسازد. ابوسعيد خُدرى هم اين استدلال را بيان كرده است.۱
اين توجيه نيز به دلايل ذيل باطل است:
الف ـ فصاحت و بلاغت قرآن، در حدّى است كه آن را از همه متون عربى، حتّى روايات نبوى، متمايز مىسازد. از اين رو، احتمال اختلاط و همگونى هيچ متن عربى با آن، وجود ندارد. عربزبانان، به گونهاى طبيعى از ابتدا، مجذوب بلاغت و فصاحت قرآن مىشدند و پذيرش رسالت پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله نيز گاهى متأثّر از فصاحت و بلاغت قرآن بود.
ب ـ اينگونه صيانت از قرآن كريم، به حذف بخشى از معارف اسلامى مىانجامد و حتّى در صورت وجود احتمال اختلاط قرآن و حديث، بايد به گونهاى عمل شود كه قرآن، حفظ شود و حديث نيز باقى بماند. به ديگر سخن، با فرض وجود اين مشكل، حذف