۴. آغاز مجدّد نگارش حديث
در قسمتهاى پيشين، يادآور شديم كه كتابت و تدوين حديث، پس از رحلت پيامبر صلىاللهعليهوآله، مورد بىمهرى قرار گرفت و در دوران خلافت خليفه دوم، كتابت و تدوين سنن و حديث، رسماً ممنوع شد.
دوران طولانى بيست و چند ساله خلافت خليفه دوم و سوم، سبب نهادينه شدن اين فرهنگ در ميان اصحاب پيامبر صلىاللهعليهوآله گشت، به گونهاى كه توصيه و تأكيد امير مؤمنان عليهالسلام در دوران كوتاه خلافت ايشان نيز سبب تغيير اين نگرش در فرهنگ اهل سنّت نشد.
پس از سال چهلم هجرى و در دوران حاكميت بنى اميّه، اين فرهنگ با شدّت بيشترى تبليغ شد. بنى اميّه، رويكردى غير فرهنگى داشتند و عدم نگارش حديث را ترويج مىكردند، به گونهاى كه نسل اوّل و دوم تابعيان، نگارش حديث را امرى ناپسند تلقّى كرده، نقل شفاهى و سينه به سينه را به عنوان ارزش، مطرح مىساختند.
روشن است كه اين شيوه نابخردانه، امكان استمرار نداشت و سبب نبودن انضباط در نقل حديث، سستى و خطا در نقل، نقل به معناى متفاوت، تغيير محتوايى حديث به سبب خطاى حافظه و از دست رفتن ظرافتهاى معنايى سخن معصوم و آسيبهاى ديگر مىشد.
در سالهاى پايانى سده اوّل هجرى، تنها نگاشتههايى اندك در حديث، يا تاريخ اسلام به گونه پراكنده وجود داشت.
در حدود سال صدم هجرى، عمر بن عبد العزيز، به گونه رسمى، فرمان نگارش سنن و روايات نبوى را صادر كرد.
عمر بن عبد العزيز (۶۱ ـ ۱۰۱ق)، نوه مروان بن حكم و يكى از خلفاى بنى اميّه از شاخه مروانيان بود. او دوره جوانى خود را كه والى مدينه بود، در كنار دانشمندان،