۵ / ۹
شيوههاى دريافت حديث
الف ـ سِماع
۳۸۸.الكافىـ به نقل از مردى قُريشى از اهالى مكّه ـ: سفيان ثَورى [به من] گفت: بيا نزد جعفر بن محمّد برويم. با هم رفتيم. ديديم ايشان، بر مَركب خويش، سوار است. سفيان به ايشان گفت: اى ابو عبد اللّه ! حديث خطبه پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله در مسجد خَيف را برايمان بگو. امام عليهالسلام فرمود: «[من فعلاً] سوار شدهام. رهايم كن بروم كارم را انجام بدهم، وقتى آمدم، برايت مىگويم». سفيان گفت: به حقّ خويشاوندىات با پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله از شما مىخواهم كه برايم بگويى. امام عليهالسلام، پياده شد. سفيان به ايشان گفت: دستور بدهيد دوات و كاغذى برايم بياورند تا بنويسم. امام عليهالسلام، دوات و كاغذ خواست و فرمود: «بنويس: بسم اللّه الرحمن الرحيم. خطبه پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله در مسجد خيف: «خدا خوشروى كند بندهاى را كه گفتار مرا بشنود و به ياد بسپارد و آن را به كسانى كه نشنيدهاند، برساند. اى مردم ! حاضران بايد به غايبان برسانند ؛ زيرا بسا حمل كننده دانشى كه خود دانشمند نيست و بسا كسى كه انتقال دهنده دانشى به دانشمندتر از خود است».
۳۸۹.الكافىـ به نقل از عبد اللّه بن سنان ـ: به امام صادق عليهالسلام گفتم: مردم، نزدم مىآيند و حديث شما را از من مىشنوند و من، خسته مىشوم و توانش را ندارم؟ امام عليهالسلام فرمود: «بر ايشان، حديثى از آغاز آن [كتاب]و حديثى از ميانهاش و حديثى از پايانش بخوان».۱
۳۹۰.مروج الذهبـ به نقل از ابو دِعامه ـ: در بيمارى امام هادى عليهالسلام كه بر اثر آن در اين سال از دنيا رفت، به عيادت ايشان رفتم. چون خواستم بازگردم، به من فرمود: «اى ابو دِعامه ! حقّ تو [بر ما]واجب شد. آيا حديثى برايت نگويم كه شادمانت سازد ؟».
گفتم: چهقدر محتاج آنم، اى فرزند پيامبر خدا.
فرمود: «پدرم محمّد بن على، برايم نقل كرد و گفت: پدرم على بن موسى، برايم نقل كرد و گفت: پدرم موسى بن جعفر، برايم نقل كرد و گفت: پدرم جعفر بن محمّد، برايم نقل كرد و گفت: پدرم محمّد بن على، برايم نقل كرد و گفت: پدرم على بن حسين، برايم نقل كرد و گفت: پدرم حسين بن على، برايم نقل كرد و گفت: پدرم على بن ابى طالب عليهمالسلام، برايم نقل كرد و گفت: پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: "بنويس، اى على !" گفتم: چه بنويسم ؟ به من فرمود: "بنويس: بسم اللّه الرحمن الرحيم. ايمان، چيزى است كه در دلها آن را جاى دهند و كردارها، آن را تأييد كنند و اسلام، چيزى است كه زبان، آن را جارى مىسازد و زناشويى با آن، روا گردد"».
گفتم: اى پسر پيامبر خدا ! به خدا سوگند كه نمىدانم كدام يك از اين دو، نيكوتر است: خود حديث يا سند آن ؟
فرمود: «اين حديث [و سند آن]، در كتابى است كه به خطّ على بن ابى طالب و با املاى پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله نوشته شده و ما آن را پسر از پدر، به ارث مىبريم».