349
شناخت نامه حدیث - جلد اول

۵ / ۹

شيوه‏هاى دريافت حديث

الف ـ سِماع

۳۸۸.الكافىـ به نقل از مردى قُريشى از اهالى مكّه ـ: سفيان ثَورى [به من] گفت: بيا نزد جعفر بن محمّد برويم. با هم رفتيم. ديديم ايشان، بر مَركب خويش، سوار است. سفيان به ايشان گفت: اى ابو عبد اللّه‏ ! حديث خطبه پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در مسجد خَيف را برايمان بگو. امام عليه‏السلام فرمود: «[من فعلاً] سوار شده‏ام. رهايم كن بروم كارم را انجام بدهم، وقتى آمدم، برايت مى‏گويم». سفيان گفت: به حقّ خويشاوندى‏ات با پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از شما مى‏خواهم كه برايم بگويى. امام عليه‏السلام، پياده شد. سفيان به ايشان گفت: دستور بدهيد دوات و كاغذى برايم بياورند تا بنويسم. امام عليه‏السلام، دوات و كاغذ خواست و فرمود: «بنويس: بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. خطبه پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در مسجد خيف: «خدا خوش‏روى كند بنده‏اى را كه گفتار مرا بشنود و به ياد بسپارد و آن را به كسانى كه نشنيده‏اند، برساند. اى مردم ! حاضران بايد به غايبان برسانند ؛ زيرا بسا حمل كننده دانشى كه خود دانشمند نيست و بسا كسى كه انتقال دهنده دانشى به دانشمندتر از خود است».

۳۸۹.الكافىـ به نقل از عبد اللّه‏ بن سنان ـ: به امام صادق عليه‏السلام گفتم: مردم، نزدم مى‏آيند و حديث شما را از من مى‏شنوند و من، خسته مى‏شوم و توانش را ندارم؟ امام عليه‏السلام فرمود: «بر ايشان، حديثى از آغاز آن [كتاب]و حديثى از ميانه‏اش و حديثى از پايانش بخوان».۱

۳۹۰.مروج الذهبـ به نقل از ابو دِعامه ـ: در بيمارى امام هادى عليه‏السلام كه بر اثر آن در اين سال از دنيا رفت، به عيادت ايشان رفتم. چون خواستم بازگردم، به من فرمود: «اى ابو دِعامه ! حقّ تو [بر ما]واجب شد. آيا حديثى برايت نگويم كه شادمانت سازد ؟».
گفتم: چه‏قدر محتاج آنم، اى فرزند پيامبر خدا.
فرمود: «پدرم محمّد بن على، برايم نقل كرد و گفت: پدرم على بن موسى، برايم نقل كرد و گفت: پدرم موسى بن جعفر، برايم نقل كرد و گفت: پدرم جعفر بن محمّد، برايم نقل كرد و گفت: پدرم محمّد بن على، برايم نقل كرد و گفت: پدرم على بن حسين، برايم نقل كرد و گفت: پدرم حسين بن على، برايم نقل كرد و گفت: پدرم على بن ابى طالب عليهم‏السلام، برايم نقل كرد و گفت: پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: "بنويس، اى على !" گفتم: چه بنويسم ؟ به من فرمود: "بنويس: بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. ايمان، چيزى است كه در دل‏ها آن را جاى دهند و كردارها، آن را تأييد كنند و اسلام، چيزى است كه زبان، آن را جارى مى‏سازد و زناشويى با آن، روا گردد"».
گفتم: اى پسر پيامبر خدا ! به خدا سوگند كه نمى‏دانم كدام يك از اين دو، نيكوتر است: خود حديث يا سند آن ؟
فرمود: «اين حديث [و سند آن]، در كتابى است كه به خطّ على بن ابى طالب و با املاى پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نوشته شده و ما آن را پسر از پدر، به ارث مى‏بريم».

1.. شنيدن همه احاديث يك نوشته از استاد حديثى، بسيار پسنديده ولى وقت‏گير بود. عبداللّه‏ بن سنان ـ كه از بزرگان اصحاب و فردى صاحب منصب در حكومت بود ـ از تنگى وقت و خستگى خود از بازخوانى همه احاديث كتاب خود براى شاگردان شكوه كرده و امام عليه‏السلام راه حل ميانه‏اى را پيشنهاد نموده‏اند .
يعنى نوشته حديثى در اختيار شاگردان قرار گرفته و تنها برخى قسمت‏ها بر او خوانده شود تا اطمينان بيشتر به كتاب حديثى پديد آيد ر . ك : مرآة العقول : ج ۱ ص ۱۷۶ و الوافى : ج ۱ ص ۲۳۰ و حاشيه محمّد بن حيدر نائينى : ص ۱۸۴ .


شناخت نامه حدیث - جلد اول
348

۵ / ۹

طُرُقُ تَحَمُّلِ الحَديثِ

الف ـ السَّماعُ

۳۸۸.الكافي عن رجل من قريش من أهل مكّة: قالَ سُفيانُ الثَّورِيُّ: اِذهَب بِنا إلى جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ، قالَ: فَذَهَبتُ مَعَهُ إلَيهِ فَوَجَدناهُ قَد رَكِبَ دابَّتَهُ، فَقالَ لَهُ سُفيانُ: يا أبا عَبدِ اللّه‏ِ ! حَدِّثنا بِحَديثِ خُطبَةِ رَسولِ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله في مَسجِدِ الخَيفِ. قالَ: دَعني حَتّى أذهَبَ في حاجَتي فَإِنّي قَد رَكِبتُ فَإِذا جِئتُ حَدَّثتُكَ، فَقالَ: أسأَ لُكَ بِقَرابَتِكَ مِن رَسولِ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله لَمّا حَدَّثتَني قالَ: فَنَزَلَ، فَقالَ لَهُ سُفيانُ: مُر لي بِدَواةٍ وقِرطاسٍ حَتّى اُثبِتَهُ، فَدَعا بِهِ، ثُمَّ قالَ: اُكتُب: بِسمِ اللّه‏ِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ، خُطبَةُ رَسولِ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله في مَسجِدِ الخَيفِ:
نَضَّرَ اللّه‏ُ عَبدا سَمِعَ مَقالَتي فَوَعاها وبَلَّغَها مَن لَم تَبلُغهُ، يا أيُّهَا النّاسُ ! لِيُبَلِّغِ الشّاهِدُ الغائِبَ، فَرُبَّ حامِلِ فِقهٍ لَيسَ بِفَقيهٍ، ورُبَّ حامِلِ فِقهٍ إلى مَن هُوَ أفقَهُ مِنهُ.۱

۳۸۹.الكافي عن عبد اللّه‏ بن سنان: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّه‏ِ عليه‏السلام: يَجيئُنِي القَومُ فَيَستَمِعونَ مِنّي حَديثَكُم فَأَضجَرُ ولا أقوى، قالَ: فَاقرَأ عَلَيهِم مِن أوَّلِهِ حَديثا ومِن وَسَطِهِ حَديثا ومِن آخِرِهِ حَديثا.۲

۳۹۰.مروج الذهب عن أبي دعامة: أتَيتُ عَلِيَّ بنَ مُحَمَّدِ بنِ عَلِيِّ بنِ موسى عليه‏السلام عائِدا في عِلَّتِهِ الَّتي كانَت وَفاتُهُ مِنها في هذِهِ السَّنَةِ، فَلَمّا هَمَمتُ بِالاِنصِرافِ قالَ لي: يا أبا دِعامَةَ ! قَد وَجَبَ حَقُّكَ، أفَلا اُحَدِّثُكَ بِحَديثٍ تُسَرُّ بِهِ ؟
قالَ: فَقُلتُ لَهُ: ما أحوَجَني إلى ذلِكَ يَابنَ رَسولِ اللّه‏ِ ! قالَ: حَدَّثَني أبي مُحَمَّدُ بنُ عَلِيٍّ، قالَ: حَدَّثَني أبي عَلِيُّ بنُ موسى، قالَ: حَدَّثَني أبي موسَى بنُ جَعفَرٍ، قالَ: حَدَّثَني أبي جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ، قالَ: حَدَّثَني أبي مُحَمَّدُ بنُ عَلِيٍّ، قالَ: حَدَّثَني أبي عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ، قالَ: حَدَّثَني أبي الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ، قالَ: حَدَّثَني أبي عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليهم‏السلام، قالَ: قالَ رَسولُ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله: اُكتُب يا عَلِيُّ ! قالَ: قُلتُ: وما أكتُبُ ؟ قالَ لي: اُكتُب:
بِسمِ اللّه‏ِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ، الإِيمانُ: ما وَقَرَتهُ۳ القُلوبُ وصَدَّقَتهُ الأَعمالُ، وَالإِسلامُ: ما جَرى بِهِ اللِّسانُ وحَلَّت بِهِ المُناكَحَةُ.
قالَ أبو دِعامَةَ: فَقُلتُ: يَابنَ رَسولِ اللّه‏ِ ! ما أدري ـ وَاللّه‏ِ ـ أيُّهُما أحسَنُ ؛ الحَديثُ أمِ الإِسنادُ ؟ فَقالَ: إنَّها لَصَحيفَةٌ بِخَطِّ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ بِإِملاءِ رَسولِ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله، نَتَوارَثُها صاغِرا عَن كابِرٍ.۴

1.. الكافي : ج ۱ ص ۴۰۳ ح ۲ ، بحار الأنوار : ج ۲۷ ص ۶۹ ح ۶ .

2.. الكافي : ج ۱ ص ۵۲ ح ۵ ، بحار الأنوار : ج ۲ ص ۱۶۵ ح ۵ .

3.. وَقَرَ : أي ثبت . يقال : وقر في صدره ، أي سكن فيه وثبت ، من الوقار : الحلم والرزانة (النهاية : ج ۵ ص ۲۱۳ «وقر») .

4.. مروج الذهب : ج ۴ ص ۱۷۱ ؛ بحار الأنوار : ج ۵۰ ص ۲۰۸ ذيل ح ۲۲ .

  • نام منبع :
    شناخت نامه حدیث - جلد اول
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری با همکاری جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1397
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1424
صفحه از 501
پرینت  ارسال به