241
شناخت نامه حدیث - جلد اول

انجاميد. در خطّ عربى نيز بخشى از آواها را در قالب حرف و بخشى ديگر را به شكل اِعراب، نشانه‏گذارى كردند وتوانستند تفاوت «أحَد» را با «أخْذ»، يا «اُحُد»، نشان دهند.

تكميل نشانه‏هاى نوشتارى، قرن‏ها به طول انجاميد. از اين رو، پيش از تكميل و فراگير شدن آنها، نقل كتبى احاديث و ديگر گفتارها، با مشكلاتى همراه بوده كه يكى از آنها، «آهنگ گفتار» است؛ يعنى لحن و آهنگ استفهامى، تعجّبى، دعايى و مانند آن كه گاه جانشين واژه‏هايى مانند «هل = آيا» و حرف‏هايى مانند «أم = يا» مى‏شوند. ما براى كوتاه كردن، يا اهداف ديگر، واژه‏هاى استفهام و تعجّب را كنار مى‏نهيم و آهنگ مناسب را به جايش مى‏نشانيم و مخاطب نيز منظور ما را مى‏فهمد؛ امّا در تبديل آن به صورت مكتوب، هميشه موفّق نبوده‏ايم.

در زمان صدور و نقل حديث، خطّ عربى از اين ناحيه، فقير بوده است و در نتيجه، كاتبان به هنگام نوشتن حديث، نمى‏توانستند آهنگ پرسشى، انكارى و استفهامى گوينده حديث را به خوانندگان، منتقل كنند. از اين رو، همگان، گفته‏هاى استفهامى و انكارى و انشايى معصومان عليهم‏السلام را با همان آهنگ اصلى شان نمى‏شنيدند و آنها را به صورتِ خبرى، تأييدى و غير انشايى، مى‏خواندند و معنايى متفاوت با مقصود اصلى معصوم عليه‏السلام را در مى‏يافتند.

يكى از كسانى كه به اين نكته ره نموده، شيخ طوسى است. او براى حلّ اختلاف برخى احاديث، قابليت خواندن حديث را به صورت استفهامى، تعجّبى و يا انكارى نشان داد و با دست‏يابى به معنايى جديد، توانست راهى براى حلّ تعارض احاديث بيابد.

نمونه

فقيهان شيعه، مايع بى‏رنگ «مَذْى» را كه بيشتر به هنگام ملاعبه و تحريكات جنسى خفيف، از مرد خارج مى‏شود، از مَنى كه سفيد و نجس است، متفاوت مى‏دانند و خروج آن را ناقض وضو نمى‏شمُرَند.۱ اين نكته از ديرباز، نزد شيعه پذيرفته‏شده بود؛

1.. اين نظر ، مستند به روايت است (ر . ك : تهذيب الأحكام : ج ۱ ص ۲۱ ح ۵۲) .


شناخت نامه حدیث - جلد اول
240

المَحاريبِ، وَ كان الرجُلُ إذا أذنَبَ، خَرَجَ نَفَسُه مُنْتِناً فَيُعلَمُ أنَّه أذنَبَ، وَ إذا أصابَ شيئاً مِن بَدنِه البولُ قَطَعُوه، وَ لَم يَحِلَّ لَهم المَغنَمُ. فَرَفَعَ ذلك رسولُ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله عن اُمَّتِه.۱

مراد [از «وَ الْأغْلالَ الَّتِى كانَتْ عَلَيْهِمْ»،] بار سنگينى است كه بر دوش بنى اسرائيل بود و آن، بدين سان كه خداوند، غسل و وضو با آب را بر آنان واجب ساخته بود و تيمّم برايشان روا نبود و نماز براى آنان، جز در كليساها و كنيسه‏ها و ديرها، جايز نبود. هنگامى كه كسى گناه مى‏كرد، نفَسَش بدبو مى‏شد و همگان مى‏فهميدند كه گناهى از او سر زده است. هر گاه بول به بخشى از بدنشان اصابت مى‏كرد، با او قطع رابطه مى‏كردند و غنيمت، برايشان حلال نبود؛ امّا پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله اينها را از امّتش برداشت.

به احتمال فراوان، عبارت اصلى حديث نخست، «قَطَعُوه» بوده است و به معناى قطع رابطه، نه قطع عضو است و ضمير «هُ» نيز به شخص باز مى‏گشته، نه اندامِ نجس شده و عبارت «لُحومَهم بِالمَقاريضِ» نيز در فرايند نقل معنا، افزوده شده است؛ يعنى بنى اسرائيل، چنين شخصى را به مجالس خود راه نمى‏دادند تا آن گاه كه خود را تطهير كند. اين معنا را مى‏توان پذيرفت و با كاربرد «قطعوه» نيز همخوان است.۲ گفتنى است اين حديث، نقل‏هاى ديگرى نيز دارد۳ و معناى ديگرى، مانند بُريدن لباس، نه عضو نجس‏شده نيز محتمل است.

۸. ابهام در آهنگ سخن

انسان، از ديرزمان كوشيده است تا براى ماندگار سازىِ سخن، راهى بيابد. نخستين گام، اختراع تك‏نشانه‏هايى معنادار بود كه ساده و ابتدايى، سخن را به صورت مكتوب، تبديل مى‏كرد. تكميل اين نشانه‏ها و تركيب آنها با يكديگر، به اختراع خط

1.. تفسير القمّى : ج ۱ ص ۲۴۲ ، بحار الأنوار : ج ۸۱ ص ۱۵۵ ح ۱۲ .

2.. براى آگاهى از كاربرد اين واژه در معناى قطع رابطه ، ر . ك : الصراط المستقيم : ج ۱ ص ۲۶۱ ، تفسير القمّى : ج ۲ ص ۳۰۹ .

3.. ر . ك : سنن النسائى : ج ۱ ص ۲۸ .

  • نام منبع :
    شناخت نامه حدیث - جلد اول
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری با همکاری جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1397
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1358
صفحه از 501
پرینت  ارسال به