۲. نَسخ
نَسخ، به معناى «تخصيص زمانى» است و ميان دو دليل ناظر به هم اتّفاق مىافتد. ناسخ براى منسوخ، محدوديت زمانى اعلام مىكند و ظهور بَدْوى آن را در جاودانگى، از ميان مىبَرَد. اين، بدان معناست كه حكمِ اوّل، از همان آغاز، زماندار و موقّت بوده؛ امّا مصلحتهايى مانند استوار شدن حكم، مانع از اعلام موقّتى بودن آن شده است.
در احاديث، به وجود نسخ، تصريح شده است. امام على عليهالسلام در بيان زمينه پيدايش اختلاف نزد راويان و تقسيم چهارگانه آنان، دو بار به وجود نسخ در كنار تخصيص، اشاره مىفرمايد.۱ امام صادق عليهالسلام نيز با صراحت فرموده است:
حديث هم مانند قرآن، نسخ مىشود.۲
و يا
برخى از احاديث، برخى ديگر را نسخ مىكنند.۳
آسيبپذيرى حديث از نَسخ، مانند آسيبپذيرى آن از تأخير بيان است. ممكن است ما از صدور حديثِ ناسخ، آگاهى نيابيم و از اين رو، به همان حديث منسوخ، عمل كنيم و مطلبى را به پيشوايان دين نسبت دهيم كه زمانى معتبر بوده و اكنون ديگر مقبول نيست. براى مقابله با اين آسيب، بايد افزون بر احاديث مشابه، احاديث مخالف و معارض را نيز گِرد آورد و ميان آنها و حديث مورد تحقيق، نسبتسنجى كرد.
گفتنى است، ادّعاى نَسخ، پس از آن مقبول است كه جمع ميان دو حديث، به گونههاى ديگر، مانند تخصيص و تقييد، ممكن نباشد؛ زيرا نسخ، قاعدهاى عمومى نيست و بيشتر فقهاى شيعه، بسيارى از موارد ادّعايى نسخ را نپذيرفتهاند. آنان