۲۵۵.پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله: به زودى گروههايى از اطراف زمين نزدتان مىآيند و از شما حديث مىخواهند. برايشان حديث بگوييد.
۲۵۶.پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله: اى مردم ! گفتهام را حفظ كنيد كه پس از من، از آن سود مىبريد. آن را بفهميد تا خوب زندگى كنيد.
۲۵۷.امام على عليهالسلام: نقل حديث، [گونهاى] نسبت يافتن با پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله است.
۲۵۸.امام صادق عليهالسلام ـ در باره سخن خداى عز و جل آيه «و هر كه از خدا پروا كند، براى او راه برون شدن قرار دهد و از جايى كه گمانش را ندارد، روزىاش دهد» ـ: اينان، گروهى از شيعيان ناتوان و تهىدست ما هستند كه نمىتوانند نزد ما بيايند و سخنان و احاديث ما را بشنوند و از دانش ما بهرهمند شوند. لذا گروهى كه وضع مالىشان از آنها بهتر است، بارِ سفر بر مىبندند و پول خود را خرج مىكنند و بدنهاى خود را به رنج و خستگى [سفر] مىاندازند تا آن كه نزد ما مىآيند و گفتهها و احاديث ما را مىشنوند و بر مىگردند و براى آنها (شيعيان تهىدست)، بازگو مىكنند. آن گاه، اينان [كه حديث برايشان بازگو مىشود]، احاديث ما را در مىيابند و آنان [كه خود حديث را شنيده و بازگو كردهاند، آن را] تباه مىكنند [و به آن عمل نمىكنند]. آنها (شيعيان تهىدست)، همان كسانى هستند كه خداوند عز و جل آنها را از تنگنا خارج مىسازد و روزىشان را از جايى كه گمانش را هم نمىبرند، مىرسانَد.
۵ / ۲
گونههاى راويان حديث
۲۵۹.امام على عليهالسلام ـ در پاسخ كسى كه از ايشان درباره احاديث بدعتآميز و اخبار اختلافى كه در اختيار مردم است، پرسيد ـ: همانا در دست مردم [احاديث و اخبار]درست و نادرست، راست و دروغ، ناسخ و منسوخ، عامّ و خاص، محكم و متشابه و محفوظ و موهوم،۱ وجود دارد. در زمان پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله بر او چندان دروغ بستند كه به خطابه ايستاد و فرمود: «هر كس به عمد بر من دروغ بندد، بايد جايگاهش را از آتش برگيرد. روايت كنندگان حديث، چهار دستهاند و پنجمى ندارند: [اوّل] مرد منافقى كه تظاهركننده به ايمان است و لاف مسلمانى مىزند، امّا از اين كه عمدا بر پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله دروغ بندد، باكى و پروايى ندارد. اگر مردم مىدانستند كه او منافق و دروغگوست، از او نمىپذيرفتند و سخنش را راست نمىشمردند، امّا گفتند: «صحابى پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله است، ايشان را ديده و سخنش را شنيده و به سرعت آن را گرفته است». لذا مردم، حديث او را مىپذيرند، در حالى كه خداوند چنان كه بايد به تو درباره منافقان خبر داده و اوصافشان را چنان كه شايد بيان كرده است.
اينان، پس از پيامبر صلىاللهعليهوآله باقى ماندند و از طريق فريب و بهتان، خود را به رهبران گمراهى و فراخوانانِ به سوى آتش دوزخ، نزديك كردند و آن رهبران، ايشان را در مناصب حكومتى گماشتند و بر گردنِ مردم، قرارشان دادند و به واسطه آنان، دنيا را خوردند. مردم، با زمامداران و دنيايند، مگر كسى كه خدايش مصون بدارد. اين، يكى از چهار نفر بود.
و [دوم،] مردى است كه چيزى از پيامبر خدا شنيده، امّا درست حفظش نكرده و در آن دچار اشتباه شده، ولى قصد دروغ بستن نداشته است. او چنين حديثى را در دست دارد و روايتش مىكند و به كارش مىبندد و مىگويد: من اين را از پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله شنيدهام. اگر مسلمانان مىدانستند كه او اشتباه مىكند، آن را از وى نمىپذيرفتند و اگر خودش هم مىدانست كه چنين است آن را كنار مىگذاشت.
و سوم، مردى است كه از پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله چيزى را شنيده كه ايشان به آن دستور مىدهد، سپس از آن [كار]، نهى فرموده، ولى او از آن خبر ندارد يا از ايشان شنيده كه از كارى نهى كرده، سپس به آن [كار]، امر فرموده و او اطّلاع ندارد. پس آن نسخ شده را حفظ كرده، ولى ناسخ را حفظ نكرده است ؛ در صورتى كه اگر مىدانست نسخ شده است، حتما آن را رها مىكرد و اگر مسلمانان ـ وقتى آن حديث را از او شنيدند ـ مىدانستند كه منسوخ است، قطعا آن را نمىپذيرفتند.
و چهارم، مردى است كه بر خداوند و پيامبرش دروغ نبسته و از سر ترس از خدا و بزرگداشت پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله از دروغ نفرت دارد و اشتباه هم نكرده است، بلكه آنچه را شنيده، درست حفظ كرده و آن را بر اساس آنچه شنيده، بدون كاستن و افزودن، نقل كرده است و ناسخ را حفظ و سپس عمل كرده و منسوخ را حفظ و از آن دورى گزيده است ؛ و خاص و عام، و محكم و متشابه را شناخته و هر كدامش را در جايگاه خود نهاده است. گاه مىشد كه سخن پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله دو گونه بود: سخنى خاص و سخنى عام، [مانند قرآن]. پس كسى كه مقصود كلام خدا و پيامبرش را نمىشناسد آن را مىشنود و به خاطر عدم شناخت، آن را در غير جايگاه درست و آنچه منظور آن است و در غير آنچه براى آن صادر شده، به كار مىبرد. چنين نبود كه همه ياران پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله در باره چيزى از ايشان سؤال كنند و بفهمند. تا جايى كه دوست داشتند باديهنشينى و غريبهاى بيايد و از پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله بپرسد تا آنها هم بشنوند. امّا هيچگاه نمىشد كه نزد ايشان باشم و سؤالى داشته باشم، مگر اين كه آن را از ايشان مىپرسيدم و حفظ مىكردم.
اين است، گونههاى مردم در اختلاف نظر ومشكلات آنان در اخبار و رواياتشان.