۱ / ۴
حكمت پوشيده داشتن برخى دانشها و احكام
۷۰.نهج البلاغةـ به نقل از كميل بن زياد نَخَعى از امام على عليهالسلام در يكى از سخنانش ـ: هان ! در اين جا ـ با دستش به سينه خود اشاره كرد ـ دانشِ فراوانى است. كاش براى آن، فراگيرندگانى مىيافتم ! البته تيزهوشانى يافتهام ؛ ولى امين و مورد اعتماد نيستند ؛ زيرا ابزارهاى دين را براى دنيا به كار مىگيرند و نعمتهاى خدا را وسيله تسلّط و برترى بر بندگان او قرار مىدهند و حجّتهايش را دستاويز چيره آمدن بر دوستانش. يا [گروه ديگرى را يافتهام كه] در برابر حاملان حق، فرمانبُردارند ؛ امّا به پيچ و خمهاى حق، بصيرت ندارند و با اوّلين شُبههاى كه برايشان پيش مىآيد، ترديد در دلهايشان، شعله مىكشد. هان ! نه اين [گروه] و نه آن [گروه، صلاحيت بهرهمندى از دانش مرا ندارند]. گروهى هم هستند كه گرسنه لذّتهايند و رام شهوتها. جماعتى هم شيفته گِرد آوردن مال و اندوختن ثروتاند. اين دو گروه، به هيچ رو، دينْ نگهدار نيستند. مانندترين چيز به اينان، حيواناتِ چرندهاند. چنين است كه دانش با مرگ حاملان آن مىميرد.
۷۱.امام على عليهالسلام: اگر آيهاى۱ در كتاب خدا نمىبود، شما را از هر آنچه تا روز قيامتْ اتّفاق مىافتد، باخبر مىكردم.
۷۲.امام على عليهالسلام: به خدا سوگند، اگر بخواهم در باره هر يك از شما بگويم كه از كجا مىآيد و به كجا مىرود و از همه كارهايش خبر بدهم، مىتوانم ؛ امّا مىترسم كه با اين كارِ من، [مرا بالاتر بدانيد و در نتيجه] به پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله كافر شويد.
۷۳.امام على عليهالسلام ـ به مردى يونانى كه به او ايمان آورده بود و مدّعى فلسفهدانى و طبّ بود ـ: به تو فرمان مىدهم كه دينت را حفظ كنى و نيز علم ما را كه نزد تو به وديعت نهاديم و اسرارمان را كه بر دوش تو نهاديم و علوم ما را براى كسى آشكار مساز كه از سرِ عناد با آنها و با تو، براى همانها با دشنام و لعن و نفرين و تعرّض به آبرو و جسمت، مقابله مىكند. اسرارمان را نزد كسى افشا مكن كه ما را نزد ناآگاهان از احوال ما، زشت جلوه مىدهد. همچنين دوستان ما را در معرض كارهاى نابخردانه جاهلان، قرار مده.