خدا به من كلمات جامع داده است.
ابن عربى، در شرح اين روايت آورده است كه همه حقايق و معارف به پيامبر صلىاللهعليهوآله داده شده است و به همين دليل، قرآن، همه معانى كتابهاى انبياى سابق را جمع كرده است.۱ امام خمينى رحمهالله، مراد از «جوامع الكلم» را وجود تمام منازل، از اسفل ملكى تا اعلى مراتب روحانيت و ملكوت، در قرآن دانسته و در ادامه آورده است: با توجّه به اين كه افراد در مدارك و معارف، مختلف و متفاوتاند، قرآن به طورى نازل شده كه هر كس به حسب كمال و ضعف ادراك و معارف و به حسب درجهاى كه از علم دارد، از آن استفاده مىكند.۲
نتيجه
با نگاهى گسترده به مجموع آيات و روايات، مىتوان گفت جامعيت قرآن، نسبت به همه معارف مورد نياز براى هدايت بشر (اعم از: احكام، عقايد، تاريخ و هر آنچه در اين خصوص، مؤثّر باشد)، پذيرفتنى است؛ امّا جامعيت مطلق قرآن، از ظواهر الفاظ قرآن، قابل استنباط نيست؛ زيرا مطالبى مانند: فرمولهاى رياضى، فيزيك و شيمى، در مدلول لفظى آيات قرآن نيستند. با اين حال، با فرض صحّت رواياتى كه قرآن را مشتمل بر علم همه موجودات «عِلمُ ما كانَ وَ ما يَكُونُ وَ ما هُوَ كائِنٌ إلى يَومِ القِيامَةِ» دانستهاند، بايد اذعان كرد كه در اين صورت، دلالت قرآن بر همه علوم، از طريق دلالت لفظى نخواهد بود؛ بلكه با اشاراتى است كه اسرار و زواياى پنهان را كشف مىكند و فهم متعارف مخاطبان، از آن محروم است.۳ بنا بر اين، جامعيت مطلق قرآن، در خصوص پيامبر صلىاللهعليهوآله و اهل بيت عليهمالسلام است كه به بطون قرآن دسترسى دارند، چنان كه