كردن احاديث و جلوگيرى از نقل آنها، پاك كردن صورت مسئله است، نه حلّ آن.
ج ـ پس از سال صدم هجرى، نگاشتن حديث. مجاز شمرده شده، رواج يافت؛ ولى اختلاط مورد ادّعا ميان قرآن و حديث، پديد نيامد.
د ـ بنا بر نظريه صحيح محقّقان، قرآن كريم در زمان پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله به صورت كتاب و مصحف در آمده بود و اجزا، سورهها و آيههاى آن، مشخّص بودند و هيچ چيز با آن مخلوط نمىشد.
ه ـ خداوند كه صاحب قرآن است، در كلام خويش، وعده حفظ قرآن را داده و فرموده است:
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَفِظُونَ.۱
ما قرآن را نازل كرديم و ما به طور قطع، نگهدار آنيم».
بنا بر اين، نيازى به مصلحت انديشى و دلسوزى ديگران نبوده است.
۳. حافظه قوى اعراب در نگهدارى كلام نبوى
به باور برخى، حافظه قوى اعراب، آنها را از نوشتن حديث، بىنياز مىكرد. اين گروه، معتقدند در زمان پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله، مسلمانان، حافظهاى بسيار قوى داشتند، به گونهاى كه اشعار بلند جاهلى، يا خطبههاى بلند پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله را با يك بار شنيدن به حافظه خود مىسپردند و نيازى به نوشتن آن احساس نمىكردند۲.
ابوموسى اشعرى و ديگران، به شاگردان خود مىگفتند: همانگونه كه ما احاديث را حفظ هستيم، شما هم آنها را حفظ كنيد.۳
اين توجيه هم بنا به دلايلى، باطل است: